کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجدبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجدبة
لغتنامه دهخدا
مجدبة. [ م ُ دِ ب َ ] (ع ص ) ارض مجدبة؛ زمین خشک بی گیاه . || سنة مجدبة؛ سال قحط بی باران . ج ، مجادیب . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مجادیب
لغتنامه دهخدا
مجادیب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِجداب و مُجدِبَة. (ناظم الاطباء). رجوع به مجدبة شود.
-
ام درین
لغتنامه دهخدا
ام درین . [ اُم ْ م ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) زمین بی گیاه . (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از المرصع). زمین قحطزده . (منتهی الارب ). زمین مجدبه .(از المنجد) (از اقرب الموارد). زمین لم یزرع . (از المرصع). || سختی و تنگی . (ناظم الاطباء).
-
حریری
لغتنامه دهخدا
حریری . [ ح َ ] (اِخ ) بصری . قاسم بن علی بن محمدبن عثمان حریری حرامی ، مکنی به ابومحمد.یکی از ادبای مشهور ایرانی از مردم بصره . او از اهل قریه ٔ مشان (میشان ) یکی از قراء بصره و صاحب مقامات معروف است . ابن خلکان گوید: او یکی از ائمه ٔ عصر خویش بود و...