کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاور 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مجاورة
لغتنامه دهخدا
مجاورة. [ م ُوِ رَ ] (ع ص ) مؤنث مُجاوِر. رجوع به مجاور شود.- زاویتین مجاورتین ؛ دو زاویه ٔ مجاور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دو زاویه هنگامی مجاورند که یک ضلع مشترک داشته باشند. و رجوع به زاویه در همین لغت نامه شود.
-
شکستان
لغتنامه دهخدا
شکستان . [ ش ِ ک ِ ] (اِخ ) نام موضعی مجاور سمرقند، و ابراهیم شکستانی محدث از آنجاست . (یادداشت مؤلف ).
-
ثوی
لغتنامه دهخدا
ثوی . [ ث َ وی ی ] (ع اِ) مهمانسرای . || مهمان . || بندی . ج ، اَثویاء. || مجاور یکی از حرمین شریفین .
-
ارخس
لغتنامه دهخدا
ارخس . [ اُ رُ ] (اِخ ) اسم قریه ای است از ناحیه ٔ شاوذار از نواحی سمرقند، مجاور جبال ، بین آن و سمرقند چهار فرسنگ مسافت است . (معجم البلدان ). رُخس .
-
ناترک
لغتنامه دهخدا
ناترک . [ ] (اِ) از درختهای جنگلی . در جنگلهای گرمسیری مجاور خلیج فارس و دردریای عمان وجود دارد. (جنگل شناسی ج 2 ص 133 و134).
-
داهیان
لغتنامه دهخدا
داهیان . (اِخ ) شعبه ای ازسکاها و آنان ساکن مجاور گرگان بوده اند. (ایران باستان ج 2 ص 1710). و رجوع به داه و داها و داهه شود.
-
هاماکسیت
لغتنامه دهخدا
هاماکسیت . (اِخ ) نام شهری بوده است درآسیای صغیر مجاور دریا که در زمان پادشاهی اشکانیان جزو مستملکات ایران بوده است . برای اطلاع بیشتر رجوع به ایران باستان تألیف حسن پیرنیا ج 2 ص 1100 شود.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) سهروردی ، احمد. از مشایخ مائه ٔ چهارم است وی از مردم سهرورد و مجاور مکه بود. و با سیروانی و سرکی و ابواسامه صحبت داشت رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 421 شود.
-
تلو
لغتنامه دهخدا
تلو. [ ت َ ل َ ] (اِخ ) دو روستای مجاور هم بنام تلو بالا و تلو پایین است که در بخش شمیران شهرستان تهران کنار راه شوسه ٔ تهران به شمشک واقع است و200تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
بثنیة
لغتنامه دهخدا
بثنیة. [ ب َ ث َ نی ی َ ] (اِخ ) نامی است که عرب بخصوص بر سرزمینهای حاصلخیز مجاور حوران و جولان ماوراء اردن داده است و مرکز آن اذرعات (درعا) بود وعرب بسال 634 م . آنجا را گرفت . (از اعلام المنجد).
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی اسوانی برادر نجم الدین حسین بدال . مجاور مدینه و امام مسجد بود و در 724 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 29).
-
جزائری
لغتنامه دهخدا
جزائری . [ ج َ ءِ ] (اِخ ) احمدبن اسماعیل شیعی که مجاور نجف اشرف بود و بسال 1150 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - آیات الاحکام . 2 - رسالة فی الارتداد. 3 - رسالة فی کیفیة اقامةالمسافرین فی البلدان .4 - شرح التهذیب . (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 172).
-
جبال
لغتنامه دهخدا
جبال . [ ج ِ ] (اِخ ) بنا به آنچه در قاموس کتاب مقدس آمده بر دو موضع اطلاق شود:1 - موضع غیر معروف در فلسطین . (مزامیر 83:7). 2 - شهرهایی که مجاور اورشلیم و در طرف جنوب آن واقعند. (لوفا 1:39) (از قاموس کتاب مقدس ).
-
شهرگ
لغتنامه دهخدا
شهرگ . [ ش َ رَ ] (اِ) از ریشه ٔ خشای = خشتر = و خشتری اوستایی بمعنی پادشاهی آمده است . || سلطان و امیر. || (اِخ ) لقب یکی از سلاطین ممالک مجاور سرحدات شرقی و شمالی ایران بوده است . (از ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان ص 524 و حاشیه ).
-
کوهین
لغتنامه دهخدا
کوهین . (اِخ ) دهی از دهستان تفرش است که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 620 تن سکنه دارد. غاری به نام علی خورنده در کوه مجاور این ده وجود دارد که جالب توجه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). از دیه های طبرش است . (تاریخ قم ص 139).