کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجار
لغتنامه دهخدا
مجار. [ م َ ] (اِخ ) مردم مجارستان . و رجوع به مجارستان شود.
-
مجار
لغتنامه دهخدا
مجار. [ م ِ ] (ع اِ) رسن پای بند شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عقال و رسن پای بند شتر. (ناظم الاطباء). || (مص ) افزون گرفتن در خرید و فروخت . مماجرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مجار
لغتنامه دهخدا
مجار. [ م ُ ] (ع اِ) ملجاء و پناه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجیر شود.
-
مجار
لغتنامه دهخدا
مجار. [ م ُ جارر ] (ع ص ) آزاررسان و جفاکار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
واژههای مشابه
-
چاله مجار
لغتنامه دهخدا
چاله مجار. [ ل َ م َ ] (اِخ ) صاحب مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ای است از مزارع صاین قلعه که ایلات شاهسون قورت بیکلو در اینجا ییلاق مینمایند...». (از مرآت البلدان ج 4 ص 85).
-
واژههای همآوا
-
مجعر
لغتنامه دهخدا
مجعر. [ م َ ع َ ] (ع ص ) کون مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دبر. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
هارت برگ
لغتنامه دهخدا
هارت برگ . [ ب ِ ] (اِخ ) یکی ازشهرهای اُسترو-هنگری که نزدیک مرز مجار واقع شده است و 2100 تن سکنه دارد.
-
ساژنویک
لغتنامه دهخدا
ساژنویک . [ ن ُ ] (اِخ ) ژان . منجم و زبان شناس از یسوعین مجار (1733 - 1785 م .) است .
-
مماجرة
لغتنامه دهخدا
مماجرة. [ م ُ ج َ رَ ] (ع مص ) افزون گرفتن در خرید و فروخت . مجار. (منتهی الارب ). افزون گرفتن در بیع. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ربا دادن چیزی را. (از شرح قاموس ).
-
بطائحی
لغتنامه دهخدا
بطائحی . [ ب َ ءِ ] (اِخ ) شیخ محمد بطائحی . خانقاه وی بنا بنقل ابن بطوطه در مجار (ماجر) بود و وی در آنجا منزل کرده است . رجوع به سفرنامه ٔ ابن بطوطه چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 328 شود.
-
بارس
لغتنامه دهخدا
بارس . (اِخ ) بارسمبورغ . نام قصبه ٔ مرکز ایالتی به همین نام در مجارستان ، بر نهر غران در 6 هزارگزی شمال غربی لونج واقع گشته است . در گذشته موقع بسیار استواری داشته ، ایالتش 142000 تن نفوس دارد که از نژادهای مجار و اسلاو و ژرمن ترکیب یافته اند. (از ق...
-
ابراهیم پاشا
لغتنامه دهخدا
ابراهیم پاشا. [ اِ ] (اِخ ) وزیر اعظم عثمانی . اصلاً مسیحی بود. در دوره ٔ ولیعهدی سلیمان قانونی او را اسیر کرده به حضور سلطان بردند و منظور نظر سلیمان گردیده رفته رفته بمناصب عدیده نائل آمد تا در 929 هَ .ق . بمقام صدارت رسید. او در جنگهای سلطان با مج...