کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجادل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجادل
لغتنامه دهخدا
مجادل . [ م َ دِ ] (اِخ ) شهری است به خابور. (منتهی الارب ). نام شهری . (ناظم الاطباء). و رجوع به خابور شود.
-
مجادل
لغتنامه دهخدا
مجادل . [ م َ دِ ] (ع اِ) ج ِ مِجدَل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ مجدل به معنی کوشک . (آنندراج ). و رجوع به مجدل شود.
-
مجادل
لغتنامه دهخدا
مجادل . [ م ُ دِ ] (ع ص ) خصومت کننده و جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء). خصومت کننده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || آن که جدال کند. آن که جدل کند. مناقش . مشاح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صاحب جدل و مجادله کننده را گویند.(از کشاف اصطلاحات الف...
-
جستوجو در متن
-
مشاح
لغتنامه دهخدا
مشاح . [ م ُ شاح ح ] (ع ص ) (از «ش ح ح ») مجادل . مناقش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و منه فی صفته علیه السلام لیس بفظ و لاغلیظ و لا صخاب و لا فحاش و لا عیاب و لا مشاح ای لا مجادل و لا مناقش . (منتهی الارب ). و رجوع به مشاحة شود.
-
مناقش
لغتنامه دهخدا
مناقش . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) بحث کننده و سختی نماینده و ستیزکننده . (از ناظم الاطباء). مُجادِل . مناقشه کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مناقشه شود.
-
مناظر
لغتنامه دهخدا
مناظر. [ م ُ ظِ ] (ع ص ) مشابه . مانند. دارای نظیر. (از ناظم الاطباء). مِثل . گویند: هذا مناظر هذا؛ ای مثله . (از اقرب الموارد). || مجادل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناظرة شود.
-
لامشاحة فی الاصطلاح
لغتنامه دهخدا
لامشاحة فی الاصطلاح . [ م ُ شاح ْ ح َ ت َ فِل ْ اِ طِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) ای لانزاع فیه . مُشاحة، با کسی به چیزی بخیلی کردن است و در صفت پیغمبر اکرم آمده : لیس بفظ و لا غلیظ و لا فحاش و لاعیاب و لامشاح ای لا مجادل و لامناقش . (از منتهی الارب ).
-
مجدل
لغتنامه دهخدا
مجدل . [ م ِ دَ ] (ع ص ) مرد سخت خصومت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جَدِل . مِجدال . جَدَلی ّ. بسیار جدل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ) کوشک . ج ، مجادل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
سست رای
لغتنامه دهخدا
سست رای .[ س ُ ] (ص مرکب ) ضعیف العقل و بی تدبیر و بی تمیز. (ناظم الاطباء). ناقص عقل . بی تصمیم . بی اراده : بگرگین بگو ای یل سست رای چو گویی تو با من بدیگر سرای . فردوسی .زنان نازک دلند و سست رایندبهر خو چون برآریشان برآیند. (ویس و رامین ).زنان همه ...
-
جدل
لغتنامه دهخدا
جدل . [ ج َ دَ ] (ع اِمص ) خصومت ، اسم است جدال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی دشمنی . (از شرح قاموس ). سختی و لداد در خصومت . (از قطر المحیط). پیکار. (مهذب الاسماء). مخاصمت . ستیز. || قدرت بر خصومت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانائ...