کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مث شتر پس چریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کاریده
لغتنامه دهخدا
کاریده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) کاشته و زراعت کرده .- امثال :بلکه من کاریده بودم ، بلکه شتر تو هم چریده بود (شتر ساربانی در زمین بایر مردی یزدی چرا میکرد. مرد یزدی چوب برداشت و شتر را بزدن گرفت ساربان گفت چرا میزنی در این زمین که چیزی نکاشته ای گفت ......
-
پس ران
لغتنامه دهخدا
پس ران . [ پ َ ] (نف مرکب ) حادّ. راننده ٔ شتر.
-
پس شاشیدن
لغتنامه دهخدا
پس شاشیدن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، تنزل کردن . عقب رفتن . بد شدن پس از نیکوئی : مثل شتر پس میشاشد. روز بروز پس میشاشد.
-
کدن
لغتنامه دهخدا
کدن . [ ک َ دَ ] (ع مص ) آلوده شدن لفج شتر. (از منتهی الارب ). سیاه شدن لب از چیزی که خورند. لغتی است در کتن . (از اقرب الموارد). رجوع به کتن شود. || چریده شدن شاخهای صلیان و باقی ماندن بیخ آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
متعشب
لغتنامه دهخدا
متعشب . [ م ُ ت َ ع َش ْ ش ِ ] (ع ص ) شتر که گیاه تر چریده و فربه گردیده باشد. (آنندراج ). گیاه تر چرنده و فربه شونده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعشب شود.
-
ارحال
لغتنامه دهخدا
ارحال . [ اِ ] (ع مص ) ریاضت دادن و رام کردن ستور را. (منتهی الارب ). || دادن ستور بارکش کسی را. شتر باری و سواری بکسی دادن . راحله بکسی دادن . || بسیار شدن شتر کسی . خداوند بسیار شتر شدن . (منتهی الارب ). || ارحال بعیر؛ قوی پشت شدن آن پس از ضعف . ||...
-
غدورة
لغتنامه دهخدا
غدورة. [ غ َ رَ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ پس مانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صاحب تاج العروس گوید: غدور بر وزن صبور، شتر ماده ای است که خودش از گله پس ماند و بدان نرسد، و در بعض نسخه ها غدورة به زیادت «ها» آمده ولی صواب غدور است . (تاج العروس ). رجوع به...
-
احقاب
لغتنامه دهخدا
احقاب . [ اِ ] (ع مص ) احقاب معدن ؛ نیافتن چیزی در کان . یافت نشدن چیزی در معدن . (منتهی الارب ). || احقاب بعیر؛ تنگ بستن بر شتر. || در حقیبه نهادن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || در پس خود بستن شترسوار چیزی را. || پس خود بر شتر سوار کردن کسی را. (منتهی...
-
کشاف
لغتنامه دهخدا
کشاف . [ ک ِ ] (اِمص ) بچه آوردگی هرسال ماده شتر. (از منتهی الارب ). هرسال بچه آوردن ماده شتر و هو اردء النتاج . (ناظم الاطباء). || آبستنی شتر پس از بچه دادن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (مص ) کشوف گردیدن ماده شتر و بچه آوردن و گشنی کرده...
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش َ ] (ع اِ) در نزد علماء عروض خَرْم بعد از قبض در مفاعیلن است . چنانچه ثَرْم ، خَرْم بعد از قبض در فعولن باشد کذا فی بعض الرسائل العربی . پس بعد از شتر از مفاعیلن ، فاعلن باقی ماند و جزئی را که شتر در آن بکار برده شده اَشْتَرنامند بنابراین کل...
-
عسوفة
لغتنامه دهخدا
عسوفة. [ ع ُ ف َ ] (ع مص ) قریب به مرگ رسیدن شتر از غده و طاعون ، پس لرزیدن ْ گرفتن ِ گلوی او و دم سخت برآوردن بشتاب . (از منتهی الارب ): عسف البعیر؛ آن شتر مشرف به مرگ شد از غده ، پس در حال نفس کشیدن حنجره ٔ او لرزیدن گرفت . (از اقرب الموارد). عَسف ...
-
رحامة
لغتنامه دهخدا
رحامة. [ رَ م َ ] (ع مص ) بیمار رحم گردیدن ماده شتر پس از زاییدن و مردن آن . (از ناظم الاطباء). رَحْم . رَحَم . (منتهی الارب ). رجوع به رحم شود. به درد آمدن رحم شتر پس از زاییدن و مردن وی به سبب آن بیماری و آن را رَحوم گویند. (از اقرب الموارد). مصدر ...
-
غدور
لغتنامه دهخدا
غدور. [ غ َ ] (ع ص ) بی وفا، مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غادر. غادرة. ج ، غُدُر. (اقرب الموارد). || شتر ماده که از گله پس ماند، و اگر چوپان خود شتر را ترک کند آن را غدیرة گویند. (از تاج العروس ).
-
حقب
لغتنامه دهخدا
حقب . [ ح ِ ] (ع مص ) حقب بعیر؛ دشوار شدن بول بر شتر از سختی رسن تنگ . بند شدن بول شتر ازافتادن حقب بر غلاف نره ٔ وی . || حقب مطر وغیره ؛ بند آمدن باران و جز آن . || حقب معدن ؛ نیافتن چیزی در کان پس از جستن . (منتهی الارب ).
-
سناف
لغتنامه دهخدا
سناف . [ س ِ ] (ع اِ) پیش سینه ٔ شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پیش بند رحل یا رسن که بر سینه بند شتر بسته پیش آورده و پس سپل پنجم برند و محکم کنند تا سینه بدان از جای نرود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).