کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مثاقب
لغتنامه دهخدا
مثاقب . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مِثقَب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مثقب شود.
-
برماهه
لغتنامه دهخدا
برماهه . [ ب َ هََ / هَِ ] (اِ) برماه که مثقب باشد. (برهان ) (از آنندراج ). برما. برماه . برمای . بیرم . مته . مثقب . و رجوع به برما و برماه شود.
-
سوراخ کن
لغتنامه دهخدا
سوراخ کن . [ک ُ ] (اِ مرکب ) پرماه . مثقب . مته . (ناظم الاطباء).
-
ثین
لغتنامه دهخدا
ثین . (ع اِ) مستخرج مروارید از دریا. || مثقب مروارید.
-
دستار
لغتنامه دهخدا
دستار. [ دَ ] (نف مرکب ) اسم فاعل از دست آوردن . دست آورنده . (برهان ). || (اِ مرکب ) جای دست . جای دست آوردن .- دستار مِثقَب ؛ چوبی که بر دسته ٔ مثقب باشد و سر دسته ٔ مذکور در آن بود و وقت گردانیدن مثقب در میان بگردد و آنرا نجار به دست دوم بگیرد و ...
-
گرده بر
لغتنامه دهخدا
گرده بر. [ گ ِ دَ / دِ ب ُ ] (اِ مرکب ) همان گردبر است . (آنندراج ). برماه . برماهه . برمای . مته . مثقب . سکنه . اسکنه .
-
سوراخ سنب
لغتنامه دهخدا
سوراخ سنب . [ سُمْب ْ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) آلتی که بدان سوراخ کنند. (آنندراج ). مته . پرماه . مثقب . (ناظم الاطباء).
-
مثقبه
لغتنامه دهخدا
مثقبه . [ م ِ ق َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) مِثقَب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تاشرط شغل سوزن و سوزنگری به عرف آخر بود به مثقبه اول به مطرقه . سوزنی (یادداشت ایضاً).با آلات و اسبابی مخصوص که فی المثل بمنزله ٔ مثقبه ٔ نجاری است . (المآثر و الاَّثار،...
-
برماه
لغتنامه دهخدا
برماه . [ ب َ ] (اِ) افزاری است درودگران را که بدان چوب و تخته را سوراخ کنند، و به عربی مثقب خوانند. (برهان ) (آنندراج ). معرب آن بیرم است . (از منتهی الارب ). برما. برماهه . برمای . برمه . گردبر. گردبره . مته . مثقب . پرما، در تداول خراسان .
-
برمه
لغتنامه دهخدا
برمه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ) مثقب درودگری باشد که بدان چوب و تخته سوراخ کنند. (برهان ) (آنندراج ). نوعی از آلت درودگران که بدان سوراخ کنند و آنرا ماهه و مته نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). برماه . برماهه . برمای . پرما. مته . مثقب : جودانْت کنم به نو...
-
مهه
لغتنامه دهخدا
مهه . [ م َ هََ / هَِ ] (اِ) ماهه . مثقب .افزاری درودگران را که بدان چوب و تخته سوراخ کنند و حکاکان جواهر بدان سفته کنند. رجوع به ماهه شود.
-
برما
لغتنامه دهخدا
برما. [ ب َ ] (اِ) برماه . برمای . برماهه . بیرم . گردبر. مته . مته کمان . مثقب ، و بَیرم معرب آنست . (یادداشت دهخدا): بَیرم ؛ برما یا برمای درودگران خصوصاً، معرب از برماه فارسی . (منتهی الارب ).
-
بریمة
لغتنامه دهخدا
بریمة. [ ب َ م َ] (ع اِ) یک قطعه از جگر شتر. || مته و مثقب نجار. (از اقرب الموارد). درفش و برماه و اره ٔ مدوری که جمجمه را بدان سوراخ کنند. (ناظم الاطباء).
-
ماه رمه
لغتنامه دهخدا
ماه رمه . [ رَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) آلتی باشد درودگران را که بدان چوب را سوراخ کنند و آن را پرماه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی برماه که درودگران بدان چوب سوراخ کنند، لیکن این لغت شاهد می خواهد. (فرهنگ رشیدی ). برماه را گویند و آن آلتی باش...
-
مجثاث
لغتنامه دهخدا
مجثاث . [ م ِ ] (ع اِ) تیشه ٔ درخت کاو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مِجَثَّه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ابزاری آهنین که بدان شاخه ٔ خرمابن را می برند. (ناظم الاطباء). ابزاری آهنین که با آن درختان کوچک خرما را می کنند. (از اقرب ...