کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثرنطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثرنطی
لغتنامه دهخدا
مثرنطی . [ م ُ رَ ] (ع ص ) رجل مثرنط؛ مرد احمق گران . (منتهی الارب ). مرد ثقیل و گران . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مثرنتی
لغتنامه دهخدا
مثرنتی . [ م ُ رَ ] (ع ص ) بدن مثرنت ؛ بدن تازه ٔ پرگوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بدن بسیارپیه . (از محیطالمحیط).