کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثاقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثاقب
لغتنامه دهخدا
مثاقب . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مِثقَب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مثقب شود.
-
واژههای همآوا
-
مساغب
لغتنامه دهخدا
مساغب . [ م َ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسغبة. گرسنگیها. رجوع به مسغبة شود.
-
مصاقب
لغتنامه دهخدا
مصاقب . [ م ُ ق َ ] (ع ص ) مواجه . رویاروی . روبرو. (یادداشت مؤلف ) : و یحملوننی [ ای جسدی ] الی الجبل المصاقب لقریة مزداخان . (از وصیت نامه ٔ امام فخر رازی از عیون الانباء ج 2 ص 28).
-
جستوجو در متن
-
مثقب
لغتنامه دهخدا
مثقب . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) برمه . (دهار) (زمخشری ). برما. (منتهی الارب ). آنچه بدان در چیزی سوراخ کنند به هندی بر ما گویند، این صیغه ٔ اسم آلت است از ثقب به معنی سوراخ کردن . ج ، مثاقب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برما. برماه . برماهه . برمای ....