کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متکی
لغتنامه دهخدا
متکی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب است به متک که نام اجدادی است . (الانساب سمعانی ).
-
متکی
لغتنامه دهخدا
متکی . [ م ُ ] (اِ) شیرین بیان . (گیاه شناسی گل گلاب ص 221). گیاهی است از تیره ٔ سبزی آساها که در حقیقت یکی ازگونه های شیرین بیان است . میجر. شیرین بیان . (از فرهنگ فارسی معین ). به لغت مردم کرمان گیاهی که ریشه ٔ آن را شیرین بیان و ملهتی و به تازی اص...
-
متکی
لغتنامه دهخدا
متکی . [ م ُت ْ ت َ] (ع ص ) (از «وک ء») تکیه کننده . (از منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). تکیه کننده و پشت بر چیزی داده و محل تکیه و پشتیبان . (ناظم الاطباء). تکیه داده و پشت بر چیزی داده و تکیه گاه ساخته . کسی که تکیه میکند و پشت می ...
-
جستوجو در متن
-
ملهتی
لغتنامه دهخدا
ملهتی . [ م َ هََ ] (اِ) مُتکی و اصل السوس . (ناظم الاطباء).
-
معول
لغتنامه دهخدا
معول . [ م ُ ع َوْ وِ ] (ع ص ) کسی که اعتماد می کند و اعتمادکننده . (ناظم الاطباء). متکی . مُعتَمِد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ثقة
لغتنامه دهخدا
ثقة. [ ث ِ ق َ ] (ع مص ) محل اعتماد بودن . معتمد بودن . || اعتمادداشتن . || استوار داشتن . باور داشت . || متکی شدن به . اتکاء، تکیه کردن به . وثوق .
-
چهاربالش نشین
لغتنامه دهخدا
چهاربالش نشین . [چ َ / چ ِ ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه بر چهار بالش متکی شود. صدرنشین . مسندنشین . رجوع به چاربالش نشین شود.
-
مثک
لغتنامه دهخدا
مثک . [ م َ ] (اِ) به لغت سریانی دوایی است که آن را سوس گویند و اصل السوس بیخ آن است و به فارسی مهک خوانند. (برهان ). مأخوذ از سریانی متکی و مهک که به تازی سوس و ریشه ٔ آن را اصل السوس نامند. (ناظم الاطباء).
-
مارکسیسم
لغتنامه دهخدا
مارکسیسم . (فرانسوی ، اِ) مرام و مکتب مارکس و عقیده ٔ پیروانش را که عبارت از سوسیالیسم و کمونیسم است مارکسیسم می نامند.از نقطه نظر فلسفی مارکسیسم بر ماتریالیسم دیالکتیک متکی است و بر ضد ایده آلیسم و دوآلیسم در مبارزه است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اتکاء
لغتنامه دهخدا
اتکاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) اتکال کردن . اعتماد کردن بر. پشت دادن بر. تکیه زدن به . (زوزنی ). متکی شدن بر. تکیه کردن بر. (تاج المصادر).- اتکا کردن ؛ تکیه کردن .- اتکاء کسی ؛ متکا ساختن کسی را.|| تکیه گاه گردانیدن برای کسی . || بر پهلوی چپ افکندن .
-
پاگه
لغتنامه دهخدا
پاگه . [ گ ِ] (اِ) (کلمه ٔ کارائیبی )خله و پارو که یک یا دو سر دارد و بومیان امریکائی با آن قایقهای خود را بی آنکه پارو را بقایق تکیه دهند بحرکت آرند. خَله و پارو که به ناو متکی نباشد.
-
محکمه پسند
لغتنامه دهخدا
محکمه پسند. [ م َ ک َ م َ / م ِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) آنچه قابل قبول و پذیرش در محکمه باشد. نوشته و گفته ای که متکی بر موازین قانونی باشد و محکمه آن را منطبق بر اصول بیابد و بپذیرد.- اسناد یا ادله یا دلائل یا مدارک محکمه پسند ؛ اسناد و دلایل و مدارک...
-
مژو
لغتنامه دهخدا
مژو. [ م ِ ] (اِ) علفی را گویند که حمامیان سوزند و عربان شرس خوانند. (آنندراج )(برهان ). رجوع به شِرَس شود. || سوس و متکی و گیاهی که ریشه ٔ آن را شیرین بیان گویند. (ناظم الاطباء). سوس نام عربی شیرین بیان است و متکی گونه ای از آن . (از فرهنگ گیاهی و گ...
-
کنترباس
لغتنامه دهخدا
کنترباس . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) بزرگترین و بم ترین آلات موسیقی ، و آن از سازهای اصلی و شبیه ویولن و ویولن سل است ، ولی انتهایش به زمین متکی است و نوازنده ، آن را ایستاده می نوازد. (از فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از شیپور که صدای آن یک اکتاو از باس م...