کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
متوکل علی ا
لغتنامه دهخدا
متوکل علی ا. [ م ُ ت َ وَک ْ ک ِ ل ُ ع َ لَل ْ لا ه ْ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به قاسم متوکل علی اﷲ در همین لغت نامه شود.
-
متوکل علی ا
لغتنامه دهخدا
متوکل علی ا. [ م ُ ت َ وَک ْ ک ِ ل ُ ع َ لَل ْ لا ه ْ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به متوکل السعدی شود.
-
متوکل علی ا
لغتنامه دهخدا
متوکل علی ا. [ م ُ ت َ وَک ْ ک ِ ل ُ ع َ لَل ْ لا ه ْ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به متوکل ثانی شود.
-
متوکل علی ا
لغتنامه دهخدا
متوکل علی ا. [ م ُ ت َ وَک ْ ک ِ ل ُ ع َ لَل ْ لا ه ْ ] (اِخ ) (الَ ...) مطهربن محمد زیدی ملقب به متوکل علی اﷲ و متوفی به سال 879 هَ . ق . از ائمه ٔ زیدیه به یمن بود. او شعر میگفت و وی را دیوانی است که پسرش یحیی جمعآوری نموده است . (از اعلام زرکلی ج ...
-
جستوجو در متن
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) جعفر، متوکل علی اﷲ. رجوع به متوکل ... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به ابوالعباس احمدبن متوکل ... و رجوع به معتمد علی اﷲ احمدبن متوکل ... شود.
-
اشناس
لغتنامه دهخدا
اشناس .[ اَ ] (اِخ ) نام غلام متوکل بود. (انساب سمعانی ).
-
رفیف
لغتنامه دهخدا
رفیف . [ رَ ] (اِخ ) نام کاخی بوده است در اول عراق از ناحیه ٔ موصل به عهد متوکل و گویند بدون اجازه و مهر متوکل خلیفه ٔ عباسی کسی به دیدن آن نایل نمی شد. (از معجم البلدان ج 4).
-
متوکلی
لغتنامه دهخدا
متوکلی . [ م ُت َ وَک ْ ک ِ ] (ص نسبی ) نسبت است متوکل را و منسوب است به متوکل علی اﷲ جعفربن محمد. (الانساب سمعانی ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن متوکل علی اﷲ عباسی . رجوع به ابوالعباس احمد ... و رجوع به معتمد علی اﷲ احمد بن متوکل شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَاِ ] (اِخ ) کنیت المؤید پسر متوکل خلیفه ٔ عباسی .
-
قائم
لغتنامه دهخدا
قائم . [ ءِ ] (اِخ ) ساختمانی است نزدیک سامراء که متوکل عباسی آن را بنا کرده است . (معجم البلدان ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) متوکل . رجوع به احمد رسّی ... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) متوکل . رجوع به شمس الدین احمد المتوکل ... شود.
-
اربغا
لغتنامه دهخدا
اربغا. [ اَ ب ُ ] (اِخ ) بغا. نام والی ارمینیة از دست متوکل خلیفه .