کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متوقر
لغتنامه دهخدا
متوقر. [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) آهستگی نماینده و بردبار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). صابر و بردبار و آهستگی نماینده . (ناظم الاطباء). و رجوع به توقر شود.
-
واژههای همآوا
-
متوغر
لغتنامه دهخدا
متوغر. [ م ُ ت َ وَغ ْ غ ِ ] (ع ص ) برافروزنده به خشم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). خشمناک و سخت برافروخته شده از خشم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به توغر شود.
-
جستوجو در متن
-
گردون سرشت
لغتنامه دهخدا
گردون سرشت . [ گ َ س ِ رِ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم صاحب عجب و تکبر و با وقار و تمکین . (برهان ) (آنندراج ). متوقر. (انجمن آرا). || کاهل . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || ناموافق . (برهان ) (آنندراج ). || خون ریز. (انجمن آرا). || دون نواز. (انجمن...