کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متوق
لغتنامه دهخدا
متوق . [ م ُ ت َوْ وَ ] (ع ص ) (از «ت وق ») سخت آرزومند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرزومند. (ناظم الاطباء). || آنچه مورد خواهانی و آرزو باشد. شی ٔ متوق ، ای متشهی [ م ُ ت َ ش َ هَ ها ]. (از ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مطوق
لغتنامه دهخدا
مطوق . [ م ُ طَوْ وَ ] (ع ص ) در طوق کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). طوقدار. (ناظم الاطباء) : آزاد شد از گناه گردنت هر گه که شدی به حق مطوق . ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 236). || طوق دار و آراسته شده با گردن بند. (ناظم الاطباء). || در شواهد زیر معنی کنا...
-
مطوق
لغتنامه دهخدا
مطوق . [ م ُ طَوْ وِ ] (ع ص ) شائق . خواهان : گردن من به طوق منت اوهست هردم زدن مطوق تر. سوزنی .گه ز شادی خواست هم فانی شدن پس مطوق آمد اینجان با بدن .(مثنوی ).