کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوضاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متوضاء
لغتنامه دهخدا
متوضاء. [ م ُ ت َ وَض ْ ض َءْ ] (ع اِ) محلی که درآن قبل از نماز شستشو میکنند و دست نماز می گیرند. (ناظم الاطباء). جای وضو گرفتن و دست و روی شستن : بر دیوار جنوبی (مسجد) دری است و آنجا متوضاء است . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 37). || آبخانه .(مهذب الاسماء)....
-
جستوجو در متن
-
خلاء
لغتنامه دهخدا
خلاء. [ خ َ ] (ع اِ) آب دست جای . متوضاء. کنیف . مبرز. مستراح . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
باغچه روک
لغتنامه دهخدا
باغچه روک . [ چ َ / چ ِ رَ وَ ] (اِمص ) در تداول عامه ، اسهال . شکم روش . بیرون روی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به باغچه در معنی مُتَوَضَّاء شود.
-
متوضی
لغتنامه دهخدا
متوضی ٔ. [ م ُ ت َ وَض ْ ض ِءْ ] (ع ص ) وضو کننده نماز را. (آنندراج ). کسی که قبل از نماز شستشو میکند و وضو میگیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به توضؤ و متوضاء شود.
-
بیت فراغ
لغتنامه دهخدا
بیت فراغ . [ ب َ / ب ِت ِ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبخانه . (رشیدی ). کنایه از متوضاء است . (انجمن آرا). کنایه از متوضاء است که ادبخانه باشد. (برهان ). بیت الخلاء : من چومرهم نشسته بر سر ریش او چو محدث فراز بیت فراغ . کمال الدین اسماعیل .در بیت...
-
طهارت جای
لغتنامه دهخدا
طهارت جای .[ طَ رَ ] (اِ مرکب ) مبرز. بربخ . مبال . کنیف . آبریز. مرحاض . آبخانه . بیت الخلاء. آبشتنگاه . متوضَّاء. کنایه از متوضی ، و پسین مستعمل ِ بعضی متأخرین است . (آنندراج ) : بسیار نشستن بر سر چاه طهارت جای زیان دارد (بیماری بواسیر را). (ذخیره...
-
جای ضرور
لغتنامه دهخدا
جای ضرور. [ ی ِ ض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طهارتخانه . و این فارسی هندوستان است و اهل ایران ضروری و قدم جا و آبخانه گویند. (بهار عجم ) (آنندراج ). مؤلف آئین اکبری آنرا صحت خانه نام گذاشته . (از بهار عجم ) (آنندراج ). بیت الخلاء. (ناظم الاطباء). ب...
-
خلا
لغتنامه دهخدا
خلا. [ خ َ /خ ِ ] (از ع ، اِ) آب دست جای . پای خانه . مبرز. کاراب . بیت الخلا. فرناک . آشیگاه . (ناظم الاطباء). مبال . متوضاء. آبخانه . (یادداشت بخط مؤلف ). || جای خالی . (ناظم الاطباء). خلوتگاه . || پنهان . ضد ملا. نقیض آشکار. (یادداشت بخط مؤلف ) ...
-
مستراح
لغتنامه دهخدا
مستراح . [ م ُ ت َ ] (ع اِ) جای برآمدن و جای آسایش . (منتهی الارب ). جای آمدن .(ناظم الاطباء). جای آسایش و فراغت و جای راحت . (غیاث ) (آنندراج ). آسایشگاه . و رجوع به استراحة شود. || بیت الخلاء. (اقرب الموارد). آبخانه . کنیف . (دهار). جای لازم . کنار...
-
باغچه
لغتنامه دهخدا
باغچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر باغ . باغ کوچک . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). باغ خرد. (شرفنامه ٔ منیری ): حدیقة لِفَّة؛ باغچه ٔ درهم پیچیده و انبوه درخت . (منتهی الارب ). || قطعه ٔ زمینی دارای گل و درخت . باغ واقع در سرایها و خا...
-
ضروری
لغتنامه دهخدا
ضروری . [ ض َ ری ی / ری ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به ضرور. لابد. لابُدّمنه . ناچار. ناگزیر.لاعلاج . بایسته . دربایست . بایا. اندربای : چو نتوان به افلاک دست آختن ضروری است با گردشش ساختن . سعدی .خرسندی عاشقان ضروری باشد. سعدی .و صاحب غیاث اللغات گوید ...