کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متهکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متهکم
لغتنامه دهخدا
متهکم . [ م ُ ت َهََ ک ْ ک ِ ] (ع ص ) مرد متکبر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بزرگ منش متکبر. (ناظم الاطباء). متکبر. (ازذیل اقرب الموارد). و رجوع به تهکم و مستهکم شود.
-
واژههای همآوا
-
متحکم
لغتنامه دهخدا
متحکم . [ م ُ ت َ ح َک ْ ک ِ ] (ع ص ) حکم کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پادشاه و حکم کننده . (ناظم الاطباء). بی دلیل حکم کننده . کسی که به زور حکم می کند. (از اقرب الموارد). || فرمان بردار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ا...