کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متناهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متناهی
لغتنامه دهخدا
متناهی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) به پایان رسنده و بمنتها رسنده . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بپایان رسیده . و تمام کرده . (ناظم الاطباء). || محدود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه حد و نهایتش معلوم شده باشد. و رجوع به تناهی ش...
-
جستوجو در متن
-
متناهیة
لغتنامه دهخدا
متناهیة. [ م ُ ت َ ی َ ] (ع ص ) پایان چیزی رسنده و به منتهای چیزی رسنده . (غیاث ) (آنندراج ). مؤنث متناهی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به متناهی و تناهی شود.
-
حدور
لغتنامه دهخدا
حدور. [ ح َدْ وَ ] (ص مرکب ) (از: حد + وَر) محدود. حدپذیر. متناهی . مقابل بی حد و نامحدود.
-
نهی
لغتنامه دهخدا
نهی . [ ن َ / ن ِ ] (ع ص ) النَهی و النِهی به صورت اتباع ، متناهی العقل ، گویند: هو نَه و نِه . ج ، نَهون ، نِهون . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م َ هََ ] (ع اِ) جای طهارت . (آنندراج ). جای تطهیر. و مکان پاک کردن . (ناظم الاطباء). || نزد بعضی از فرق نصاری جائی است که نفس بعد از مرگ در آن پاک شود به عذابی مانند عذاب جهنم جز آنکه این عذاب برخلاف عذاب جهنم که ابدی است متناهی خواهد بود. (...
-
نهاوة
لغتنامه دهخدا
نهاوة. [ ن َ وَ ] (ع مص ) متناهی بودن در عقل .نهی بودن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خام و نیم پز بودن گوشت . (از متن اللغة). از استعمالات شاذ است . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). نهاء. نهائة. نهؤ. نهواة. (متن اللغة). رجوع به نهاء شود.
-
نهی
لغتنامه دهخدا
نهی . [ ن َ هی ی ] (ع ص ) مرد به پایان خردمندی رسیده . (منتهی الارب ). رجل نهی ، متناهی العقل . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج ، انهیاء. || آنکه بغایت فربهی و چاقی رسیده است : بعیر نهی و ناقة نهیة. (از اقرب الموارد). رجوع به نهیة شود.
-
شماری
لغتنامه دهخدا
شماری . [ ش ُ ] (ص نسبی ) عددی . (یادداشت مؤلف ). || حساب کننده . (ناظم الاطباء). || معدود. معدوده . کوتاه . کم . متناهی . محدود. (یادداشت مؤلف ) : زیرا که همی هر چگونه باشدهم بگذرد این مدت شماری . ناصرخسرو.تویی علت عمر جاوید، ارچه همی خواهی از خلق...
-
جنس عالی
لغتنامه دهخدا
جنس عالی . [ ج ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آنکه فوق جمیع اجناس باشد چون جوهر. (کشاف اصطلاحات الفنون ). جنس را جنسی دیگر تواند بود بر بالای او، که او نسبت به آن جنس نوعی بود. و همچنین در تحت او نوعی تواند بود که به نسبت با مرتبه ٔ د...
-
محدود
لغتنامه دهخدا
محدود. [ م َ ] (ع ص ) از اطراف احاطه شده . پیدا کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حد گذارده شده . اندازه کرده . متناهی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : و عدد این رودهای صناعی نه محدود است که اندر آن به هر زمانی زیادت و نقصان افتد. (حدودالعالم چ دانشگاه ص 38...
-
جزئی
لغتنامه دهخدا
جزئی . [ ج ُ ] (ص نسبی ) منسوب به جزء. آنچه به جزء ربط و نسبت دارد. در اصطلاح مقابل کلی ، یعنی فردی از افراد کلی است و چنین تعریف شده است : جزئی تمام حقیقت کلی است به انضمام امر دیگر، مانند یک فرد انسان نسبت به نوع وی که علاوه بر دارا بودن تمام حقیقت...
-
اصول موضوعه
لغتنامه دهخدا
اصول موضوعه . [ اُ ل ِم َ / مُو ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مبادی تصدیقی که مخاطب بواسطه ٔ حسن ظن به متکلم به صحت آنها معترف است . مبادی ناآشکاری که بخودی خود در علم مسلم نباشند و بر سبیل حسن ظن آنها را بپذیرند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و ...
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب ُ ] (ع اِ) حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). حجت روشن . (دهار). حجت . (اقرب الموارد). دلیل قاطع، و فرق در میان برهان و دلیل آنست که دلیل عام است و برهان خاص . (غیاث ) (آنندراج ). ج ، بَراهین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : یا أیها النا...
-
ابوالهذیل
لغتنامه دهخدا
ابوالهذیل . [ اَ بُل ْ هَُ ذَ ] (اِخ ) محمدبن هذیل بن عبداﷲبن مکحول العبدی المعروف بالعلاّف المتکلم . ابن خلکان گوید: شیخ معتزله ٔ بصریین و از اکابر علماء اعتزال است و او را مقالاتی است در مذهب معتزله و نیز مجالس و مناظراتی و او مولی عبدالقیس است نیک...