کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متناذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متناذر
لغتنامه دهخدا
متناذر. [ م ُ ت َ ذِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
-
متناذر
لغتنامه دهخدا
متناذر.[ م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) همدیگر را ترساننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). همدیگر را پند دهنده یا ترساننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناذر شود.
-
واژههای همآوا
-
متناظر
لغتنامه دهخدا
متناظر. [ م ُت َ ظِ ] (ع ص ) بریکدیگر نگرنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نگرنده یکی مر دیگری را. (ناظم الاطباء). || مقابله نماینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقابل و روبرو. (ناظم الاطباء). و رجوع ...
-
جستوجو در متن
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...