کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متمایل شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
راغب گشتن
لغتنامه دهخدا
راغب گشتن . [ غ ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) راغب شدن . متمایل گشتن . علاقمند شدن . و رجوع به راغب شدن و راغب گردیدن شود.
-
نیم ور
لغتنامه دهخدا
نیم ور. [ وَ ] (ص مرکب ) کج . متمایل . مایل .- نیم ور شدن ؛ کج و مایل شدن به طرفی .
-
راغب شدن
لغتنامه دهخدا
راغب شدن . [ غ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رغبت کردن . متمایل شدن . مایل گشتن . علاقه مند شدن : راغب دنیا مشو که هیچ نیرزدهردو جهان پیش چشم همت عالی .سعدی .
-
چپ شدن
لغتنامه دهخدا
چپ شدن . [ چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از منحرف گردیدن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). کنایه از منحرف شدن باشد. (آنندراج ). || کنایه از نقیض گرفتن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چپ افتادن . بدشدن . دشمن شدن . رجوع ...
-
برچسفیدن
لغتنامه دهخدا
برچسفیدن . [ ب َ چ َ دَ ] (مص مرکب ) برچسپیدن . برچفسیدن . چسپیدن . ملصق شدن . || متمایل شدن . منحرف گردیدن . (فرهنگ فارسی معین ). برچسفیدن به کسی . اعلواط. (منتهی الارب ). || منجمد شدن . فسرده گردیدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به برچسبیدن شود.
-
پیچ و تاب رفتن
لغتنامه دهخدا
پیچ و تاب رفتن . [ چ ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بهر سوی متمایل شدن در رفتار. رفتن نه راست .
-
ممیل
لغتنامه دهخدا
ممیل . [ م َ ] (ع مص ) میل . ممال .تمیال . میلان . (از اقرب الموارد). چسبیدن . (تاج المصادر بیهقی ). متمایل شدن . چفسیدن . رجوع به میل شود.
-
نود
لغتنامه دهخدا
نود. [ ن َ ] (ع مص ) به هر سو خمیدن از خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به هر طرف مایل شدن و خمیدن از خواب آلودگی . (از ناظم الاطباء). متمایل شدن بر اثر نعاس . (از اقرب الموارد). نواد. نودان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نیز رجوع به نودان شود.
-
علز
لغتنامه دهخدا
علز. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) بی آرام گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چیره شدن سبکی بر شخص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || چیره شدن قَلَق و تفتگی بر شخص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خروش کردن . فریاد ...
-
کژ شدن
لغتنامه دهخدا
کژ شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اعوجاج . تعوج . (المصادر زوزنی ). کج شدن .کجی یافتن . (یادداشت مؤلف ). خمیدن به سویی . کژی یافتن . به چپ و راست یا به این سو و آن سو متمایل و خم شدن . منحنی گشتن . میل کردن از استقامت : دوستی دشمنان دینت زیان داشت ...
-
پیل پیلی خوردن
لغتنامه دهخدا
پیل پیلی خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) (فعل اتباعی ) از هر سوی مایل بسقوط گردیدن هنگام رفتن ، چنانکه مستی طافح . چون مستان گاه رفتن گاهی بسویی و گاهی بدیگر سوی متمایل شدن . پیل پیلی رفتن .
-
پیچ و تاب خوردن
لغتنامه دهخدا
پیچ و تاب خوردن . [ چ ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) بخود پیچیدن چنانکه دردمندی . بهر سوی متمایل شدن چون مستی یا بیهشی یا مبهوتی . بی آرامی نمودن با جنباندن تن بهر جانب .
-
نیح
لغتنامه دهخدا
نیح . [ ن َ ] (ع مص ) خمیدن شاخ درخت . (از منتهی الارب ). متمایل شدن شاخه . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نیحان . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || درشت و سخت گردیدن استخوان پیر یا جوان بر اثر رطوبت . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
-
گیلی گیلی خوردن
لغتنامه دهخدا
گیلی گیلی خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غلتیدن چیز گرد و مدور بر سطحی . (یادداشت مؤلف ). قل قل خوردن . غلطان رفتن شی ٔ مدور بر سطحی . || افتان و خیزان تلوتلو خوردن . چون مستان به هر سوی متمایل شدن و رفتن .
-
ترنح
لغتنامه دهخدا
ترنح . [ ت َ رَن ْ ن ُ ] (ع مص ) یاویدن از مستی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متمایل شدن از مستی و جز آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || میل کردن بر کسی به ترفع و تطاول . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || اندک نوشیدن شراب . ...