کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متقن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متقن
لغتنامه دهخدا
متقن . [ م ُ ق َ ] (ع ص ) استوار و محکم . (غیاث ) (آنندراج ). استوار. مبرم . متین . رزین . محکم . مستحکم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یگانه گشته از اهل زمانه به الفاظ متین و رای متقن .منوچهری .
-
متقن
لغتنامه دهخدا
متقن . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) آن که استوار و محکم کند کار را. (آنندراج ). محکم کننده . استوارکننده . (فرهنگ فارسی معین ). کسی که به لیاقت و شایستگی مباشرت مینماید کاری را. (ناظم الاطباء). || آن که بدرستی و استواری چیزی را میسازد. (ناظم الاطباء).
-
متقن
لغتنامه دهخدا
متقن . [ م ُت ْ ت َ ق ِ ] (ازع ، ص ) بیگمان داننده . (آنندراج ). بی شبهه و بیگمان ویقین و دانسته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
جستوجو در متن
-
متقنة
لغتنامه دهخدا
متقنة. [ م ُ ق َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث مُتقَن . رجوع به متقن شود.
-
ثبت
لغتنامه دهخدا
ثبت . [ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) در اصطلاح درایه رجوع به متقن شود.
-
محکم کار
لغتنامه دهخدا
محکم کار. [ م ُ ک َ ] (ص مرکب ) کسی که کار او متقن و استوار و نیکوست : هو امر عقداً منه ؛ محکم کارتر از دیگران است . (منتهی الارب ).
-
شمیهنی
لغتنامه دهخدا
شمیهنی . [ ش َ هََ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن قهزاد شمیهنی . امام متقن راویان است و از نصربن شمیل و جز وی روایت کرد و مسلم بن حجاج در کتاب صحیح خود از او روایت دارد. مرگ وی به سال 262 هَ . ق . اتفاق افتاده است . (از لباب الانساب ).
-
نحر
لغتنامه دهخدا
نحر. [ ن ِ ] (ع ص ) زیرک و ماهر دانا و آزموده کار متقن تیزخاطر بصیر در هر امور. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). حاذق ماهر و بصیر فطن . (از المنجد).
-
محکم کاری
لغتنامه دهخدا
محکم کاری . [ م ُ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل محکم کار. استوارکاری . کاری را متقن و استوار و نیکو انجام دادن . قایم کاری : کار از محکم کاری عیب نمیکند.
-
معمر
لغتنامه دهخدا
معمر. [ م َ م َ ] (اِخ ) ابن راشد الازدی الحدانی ، مکنی به ابی عروه (95-153 هَ . ق .) از مردم بصره و از حفاظ حدیث و فقیهی متقن و ثقه بود. (ازاعلام زرکلی ج 3 ص 1958). و رجوع به همین مأخذ شود.
-
ثبت
لغتنامه دهخدا
ثبت . [ ث َ ب َ ] (ع اِ) ثبات و قیام . له ثَبَت ٌ عندالحملة. || دلیل . حجت : لا اَحکم ُ بهذا الاّ به ثَبَت . || مرد ثقه : فلان ثبت من الأثبات و آن مجاز است چنانکه گویند: فلان حجة آنگاه که او در روایت ثقه باشد. (اقرب الموارد). و در اصطلاح درایة، یقال...
-
سجزی
لغتنامه دهخدا
سجزی . [ س َ ] (اِخ ) عبیداﷲبن سعیدبن حاتم الوائلی البکری . نزیل مصر بود. مردی متقن و مکثر و بصیر بحدیث و سنت بود. و بسیار سفر میکرد. ابوطاهر حافظ گوید: از حبّال پرسیدم که صوری حافظتر است یا سجزی ، گفت سجزی از پنجاه کس چون صوری حافظتر است . او در محر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن بنت الشافعی . اوصحیح الخط و متقن الضبط و از اهل ادب است و خط و ضبط او معتمد باشد و من از خط او جز کتاب تفسیر القرآن ابن جریر طبری را ندیدم و در آخر آن کتاب نوشته است : و کتبه احمدبن محمدبن بنت الشافعی وراق الجهشیاری...
-
اشتال آلمانی
لغتنامه دهخدا
اشتال آلمانی . [ اِ ل ِ آ ] (اِخ ) برحسب نوشته ٔ مرحوم قزوینی وی رئیس پستخانه ٔ ایران بوده و در سال 1896 م . نقشه ٔ بسیار متقن و دقیقی برای ایران رسم کرده و در شهر گوتا (آلمان ) آنرا بطبع رسانیده است . رجوع به شدالازار حاشیه ٔ ص 191 شود.