کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متقابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متقابل
لغتنامه دهخدا
متقابل . [ م ُت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت است از تقابل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با هم روباروی گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقابل و روباروی . (ناظم الاطباء). روی بهم دارنده . روبروی یکدیگر. ج ، مُتَقابِلین : و نزعنا ما فی صد...
-
واژههای مشابه
-
زاویه ٔ متقابل
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ متقابل . [ ی َ / ی ِ ی ِم ُ ت َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دو خط راست که یکدگر را ببرد چهار زاویه از آن بحاصل شود سر هردوی بهم آمده بر نقطه ای ، هرچه برابر بود آن را متقابل خوانند و یکدیگر را راست باشند. (التفهیم بیرونی ص 12).
-
جستوجو در متن
-
متقابلین
لغتنامه دهخدا
متقابلین .[ م ُ ت َ ب ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ متقابل در حالت نصبی و جری . رجوع به متقابلان و تقابل و متقابل شود.
-
مراوقة
لغتنامه دهخدا
مراوقة. [ م ُ وَ ق َ ] (ع مص ) متقابل بودن رواق کسی با دیگری . فهو رواقه و مراوقه . (از متن اللغة). رواق یکی در کنار و حیال رواق دیگری بودن . (از اقرب الموارد).
-
متقابلة
لغتنامه دهخدا
متقابلة. [م ُ ت َ ب ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث متقابل : احترامات متقابله . معامله ٔ متقابله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
غزن قفلی
لغتنامه دهخدا
غزن قفلی . [ غ َ زَ ق ُ ] (اِ مرکب ) (یا غزن قلفی ) . در تداول عامه قلاّب فلزی که در حلقه ای داخل میشود و برای پیوستن کناره های متقابل لباس به کار میرود.
-
برقاطیس
لغتنامه دهخدا
برقاطیس . [ ب َ ] (اِ مرکب ) (از: برق + الف + طیس ،مغناطیس ) الکترومانیِتیسم . مبحثی از علم برق که از آثار مغناطیس جریان برق و تأثیرات متقابل برق و مغناطیس بحث میکند. رجوع به دائرة المعارف فارسی شود.
-
فراماسون
لغتنامه دهخدا
فراماسون . [ فْرا / ف ِ سُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) این کلمه در قرن سیزدهم میلادی به پیشه ورانی که با تیشه کار میکردند گفته می شد. (از دائرةالمعارف انگلیسی ). تیشه دار. هیزم شکن . || (اِخ ) از قرن سیزدهم به بعد به کسانی گفته شده که در حوزه های سازمان اسرا...
-
معین
لغتنامه دهخدا
معین . [ م ُ ع َی ْ ی ِ / م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) شکل لوزی را گویند یعنی شکل مربع متساوی الاضلاعی که زاویه های آن قائمه نباشند. (ناظم الاطباء). نزد مهندسان شکل مسطح چهارضلعی متساوی الاضلاعی است که زوایای آن قائمه نباشد و زوایای متقابل در آن متساو...
-
فلوکس
لغتنامه دهخدا
فلوکس . [ فْلُک ْ / ف ُ لُک ْ ] (اِ) گیاهی است از تیره ٔ پولمونیاسه جزو رده ٔ دولپه ای های پیوسته گلبرگ که دارای برگهای کامل و متقابل است . جام گل پنج قسمتی و تخمدانش سه خانه ای است و در هر خانه یک تخم وجود دارد. گل آذینش خوشه ای است . این گیاه جزو گ...
-
توپ گرفتن
لغتنامه دهخدا
توپ گرفتن .[ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در اصطلاح قمار، ایستادگی و حمله ٔ متقابل کردن در برابر کسی که توپ می زند. از جای نشدن تا دست توپ زن را باز کند. نهراسیدن از افزایش مبلغ قمار که توپ زن برای ارعاب او پیشنهاد می کند. مقابل توپ خوردن . رجوع به توپ زد...
-
کتوس
لغتنامه دهخدا
کتوس . [ ک ُ ] (اِ) درختچه ای است از رده ٔ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که تیره ٔ خاصی به نام تیره ٔ کتوس ها را بوجود می آورد. برگهایش متقابل و تاحدی روشن و گلهایش صورتی رنگ و دارای آرایش دیهیمی می باشد که در انتهای ساقه قرار دارند. این گیاه در اروپا و آ...
-
دیرالغادر
لغتنامه دهخدا
دیرالغادر. [ دَ رُل ْ دِ ] (اِخ ) دیری است نزدیک حلوان عراق و بر سر کوهی واقع است در وجه تسمیه ٔ آن بعضی چنین گفته اند که ابونواس وقتی که از عراق بطرف خراسان خارج شد به این دیر رسید و در آن راهبی زیباروی و خوش اندام بود راهب از ابونواس بگرمی پذیرائی ...