کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متفرقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
متفرقة
لغتنامه دهخدا
متفرقة. [ م ُ ت َ ف َرْ رِق َ ] (ع ص ) تأنیث متفرق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جداگانه . پراکنده : و قال یا بنی لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقة ... . (قرآن 67/12). || دسته ای از نگهبانان مخصوص سلطان عثمانی در قرارگاههای دربار قدیم ت...
-
ابراهیم متفرقه
لغتنامه دهخدا
ابراهیم متفرقه . [ اِ م ِ م ُ ت َ ف َرْ رِ ق َ ] (اِخ ) اصلاً مجارستانی و در دولت عثمانی متصدی کارهای چندی بوده . شهرت او در عالم مطبوعات اسلامی برای چاپخانه ای است که نخستین بار در اسلامبول دائر کرده است و وقتی در فرانسه به دربار لوئی پانزدهم مأمور...
-
جستوجو در متن
-
ابوشاد
لغتنامه دهخدا
ابوشاد. [ اَ ] (اِخ ) طوائف متفرّقه .
-
ذرار
لغتنامه دهخدا
ذرار. [ ذِ ] (ع اِ) دانه های متفرقه .
-
ثبون
لغتنامه دهخدا
ثبون . [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثُبة. جماعات متفرقه .
-
ثجر
لغتنامه دهخدا
ثجر. [ ث ُ ج َ ] (ع اِ) جماعتهای متفرقه . || تیرهای پهناور سطبربیخ .
-
فحل آفاق
لغتنامه دهخدا
فحل آفاق . [ ف َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم سفلی است . (برهان : لغات متفرقه ).
-
غربال بند
لغتنامه دهخدا
غربال بند. [ غ َ ب َ ] (اِخ ) از ایلات متفرقه ٔ فارس .(جغرافیای سیاسی کیهان ص 90). از ایلات ممسنی فارس .
-
دزکاری
لغتنامه دهخدا
دزکاری . [ دُ ] (حامص مرکب ) شیدابازی ، و آن کسی است که با زنان متفرقه سر و کار داشته باشد. دزکشی . (از لغت محلی شوشتر - خطی ).
-
زرک
لغتنامه دهخدا
زرک . [ زَ رَ ] (اِخ ) ازایلات متفرقه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
-
قراگوزلو
لغتنامه دهخدا
قراگوزلو. [ ق َ گُزْ ] (اِخ ) ایلی است از ایلات متفرقه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
-
امیرسالاری
لغتنامه دهخدا
امیرسالاری . [ اَ ] (اِخ ) از ایلات متفرقه ٔ فارس است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
-
خرده باج
لغتنامه دهخدا
خرده باج . [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) عوارض متفرقه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فچفچه
لغتنامه دهخدا
فچفچه . [ ف ُ ف ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) سخنی که بر زبانها و میان مردم افتاده باشد لیکن بعنوان سرگوشی و خفیه به هم گویند.(برهان : لغات متفرقه ). فجفجه . رجوع به فجفجه شود.