کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعادل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متعادل
لغتنامه دهخدا
متعادل . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) برابر یکدیگر. (ناظم الاطباء). هم وزن . هم سنگ تراز و برابر شده . و رجوع به تعادل شود.
-
جستوجو در متن
-
ترازمند
لغتنامه دهخدا
ترازمند. [ ت َ م َ ] (ص ) فرهنگستان ایران این کلمه را بجای متعادل گرفته است . صفت جسمی که در حالت تعادل باشد.
-
شبظ
لغتنامه دهخدا
شبظ. [ ](ع مص ) متعادل و تراز درآمدن . (از دزی ج 1 ص 721).
-
انمش
لغتنامه دهخدا
انمش . [ اَ م َ ] (ع ص ) از رنگهای اسب است . اگر رنگ اشیم با سپیدی متعادل گردد و نقطه های کوچکی از هردو رنگ در آن پدید آید انمش نامیده میشود. (صبح الاعشی ج 2 ص 18).
-
کرباسوآسا
لغتنامه دهخدا
کرباسوآسا. [ ک َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند کرباسو : مزاج چهارگانه ٔ او متعادل الاعتدال و در ایفاء منافع و انتفاء مضار متکفل کمال ... نه چون خوارزم و ترکستان کرباسوآسا چشم برهم دوخته از سرما.(ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 9). رجوع به کرباسو شود.
-
تتریص
لغتنامه دهخدا
تتریص . [ ت َ ] (ع مص ) استوار کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). محکم کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استوار کردن . (آنندراج ). || راست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): ترص المیزان ؛ راست و متعا...
-
بالانس
لغتنامه دهخدا
بالانس . (فرانسوی ، اِ) تراز. (لغات ِ مصوبه ٔ فرهنگستان ). || قپان . ترازو. این کلمه از لغات فرانسوی دخیل در زبان فارسی است . || (اصطلاح دفاتر تجاری ) تعادل . موازنه .- بالانس گرفتن ؛ در ترازنامه و بیلان عملیات تجاری ، سنجیدن عملیات خرید و فروش ظرف ...
-
تایلریسم
لغتنامه دهخدا
تایلریسم . [ ل ُ] (اِ) (مأخوذ از تایلر مهندس امریکائی ) تنظیم تشکیلات کارهای تولیدی بر اساس جلوگیری از اتلاف وقت ، که آنرا تشکیلات علمی کار هم گفته اند. علت این امر آن بود که میخواستند روشی بوجود آورند که مزد با محصول کار متعادل باشد چه مزد آنقدر با...
-
متعادلان
لغتنامه دهخدا
متعادلان . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔمتعادل ، در اصطلاح حساب دو عدد متساوی را گویند. گاهی نیز بر دو عددی اطلاق می شود که مجموع اجزاء مفرده ٔ یکی از آن دو عدد برابر باشد با مجموع اجزاء مفرده ٔ عدد دیگر، مانند عدد شش که مجموع اجزاء مفرده ٔ آن یع...
-
شکرتیغال
لغتنامه دهخدا
شکرتیغال . [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) غلاف حیوانی شبیه به مگس که در بوته ٔ انزروت از لعاب خود مانند کرم ابریشم می تند و در آن می میرد و آنرا در طب مانند داروهای صدری استعمال میکنند. (ناظم الاطباء) (ازتحفه ٔ حکیم مؤمن ). پیله ای که حشره ٔ خزوکک بر روی ان...
-
چهاروجهی
لغتنامه دهخدا
چهاروجهی . [ چ َ / چ ِ وَ ] (اِ مرکب ) جسمی چهار وجهی است که از هر طرف به مثلث های مسطح محدود باشد. هر یک از این مثلث های مسطح راوجه و اضلاع آنها را یال و انتهای یالها را رأس چهاروجهی میخوانند. خطی که دو رأس غیرواقع در یک وجه را به هم وصل میکند قط...
-
نهاده
لغتنامه دهخدا
نهاده . [ ن ِ / ن َ دَ / دِ ] (ن مف ) گذاشته . (ناظم الاطباء). قرارداده شده . وضعشده : چو خسرو بدید آن دو شیر ژیان نهاده یکی افسر اندر میان . فردوسی .دو سه دانه دیدند آنجا نهاده ، برداشتند و پیش تخت شاه آوردند. (نوروزنامه ). || گذاشته . بر فراز چیزی ...
-
معتدل
لغتنامه دهخدا
معتدل . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) راست و برابر. و رجوع به اعتدال شود. || میانه حال .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به اندازه ٔ متوسط. میانه . بین دو حال در کم یا کیف : معتدل نیست آب و خاک تنت انده قد معتدل چه خوری . خاقانی .از کف و شمشیر تست م...
-
رادیوم
لغتنامه دهخدا
رادیوم . [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ای است فلزی که در سال 1898 م . بتوسط پیر کوری و زنش مادام کوری و ژبمون کشف شد، مادام کوری در ضمن تجسس خاصیت رادیوآکتیویته در سنگهای معدنی اورانیوم متوجه شد که بعضی از این سنگها خاصیت رادیوآکتیو شدیدتری از املاح خا...