کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متضمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متضمن
لغتنامه دهخدا
متضمن . [ م ُ ت َ ض َم ْ م ِ ] (ع ص ) تاوان دهنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضامن و کفیل و پذرفتار. (ناظم الاطباء). || آنچه شامل باشد و فراهم گیرد و بفهماند. (ناظم الاطباء). فراهم گیرنده و مشتمل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شامل . دربر...
-
جستوجو در متن
-
دعوت نامه
لغتنامه دهخدا
دعوت نامه . [ دَع ْ وَ م َ ] (اِ مرکب ) نامه یا کارت متضمن خواهش درآمدن به مجلس مهمانی و جشن و غیره .
-
لیست
لغتنامه دهخدا
لیست . (فرانسوی ، اِ) جریده . سیاهه . دفتر. قائمه .- لیست حقوق ؛ صورتی متضمن نام گیرندگان حقوق .
-
لعنت نامه
لغتنامه دهخدا
لعنت نامه . [ ل َ ن َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ متضمن لعن .
-
دادنامه
لغتنامه دهخدا
دادنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقه ٔ حکمیه . ورقه ٔ متضمن رأی یا حکم دادگاه .
-
درخت آسوریک
لغتنامه دهخدا
درخت آسوریک . [ دِ رَ ت ِ ] (اِخ ) (به معنی درخت آسوری ) منظومه ای است به زبان پهلوی متضمن مناظره ٔ میان بز و درخت خرما و رجحان هر یکی بر دیگری .
-
وکالت نامه
لغتنامه دهخدا
وکالت نامه . [ وَ / وِ ل َ م َ/ م ِ ] (اِ مرکب ) نوشته و نامه ای متضمن واگذاری کاری یا خواستن انجام امری از جانب کسی (که اصطلاحاً موکل نامیده می شود) به دیگری (که اصطلاحاً به وکیل موسوم است ) با شرایط معین و حدود اختیارات مرقوم در آن .
-
در بر داشتن
لغتنامه دهخدا
در بر داشتن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) در کنار و بغل داشتن .(ناظم الاطباء). در آغوش داشتن . در کنار خود داشتن .- امثال : هرکه زر دارد دشمن در بر دارد . (از جامع التمثیل ).|| شامل بودن . حاوی بودن . متضمن بودن . و رجوع به این ترکیب ذیل بر شود.
-
تفوت
لغتنامه دهخدا
تفوت . [ ت َ ف َوْ وُ ] (ع مص ) درگذشتن در مال کسی بی او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تفوت علیه فی ماله ؛ فاته ُ و به . و به علی متعدی شده است متضمن معنی غلبه باشد. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد).
-
دادخواست
لغتنامه دهخدا
دادخواست . [ خوا / خا ](مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) داد خواستن : جان نیارد هرگز از وی دادخواست داد مظلومان از اینسان میدهد. عطار.|| (اِ مرکب ) فرهنگستان این لغت را به جای عرضحال برگزیده است یعنی نامه ای متضمن شکایت از کسی .
-
سرعان
لغتنامه دهخدا
سرعان . [ س َ ن َ ] (ع اِ فعل ) گاهی خبر محض واقع شود و گاهی خبری که متضمن معنی تعجب بود و منه قولهم : لسرعان ما صنعت کذا؛ ای ما اَسْرَع َ.(از ناظم الاطباء). اسم فعل است مبنی بر فتح . گاه خبر محض بود و گاه خبری که در آن معنی تعجب باشد. (از اقرب الموا...
-
عبدالوهاب
لغتنامه دهخدا
عبدالوهاب . [ ع َ دُل ْ وَهَْ ها ] (اِخ ) ابن احمدبن وهبان الدمشقی . فقیهی حنفی و در ادب ماهر بود. ولایت قضاء حماة یافت . از کتب اوست : قیدالشرائد که منظومه ای است در هزار بیت متضمن مسائل غریب در فقه و شرح آن منظومه در دو مجلد.وی به سال 768 هَ . ق . ...
-
شاتاتپ
لغتنامه دهخدا
شاتاتپ . [ ت َ پ َ ] (اِخ ) یکی از بیست نفر برهمن که بید کتاب آسمانی هندیان را ایشان تلاوت می کردند و آن کتابی است متضمن اوامر و نواهی و ترغیب و ترهیب وتعیین ثواب و عقاب . معنی آن ، علم به امر غیر معلوم است و براهمه آن را بی آنکه تفسیرش را بدانند میخ...
-
قرشمال
لغتنامه دهخدا
قرشمال . [ ق ِ رِ ] (ص ، اِ) غربال بند. کولی . || مجازاً، بی حیا. بی شرم . (لهجه ٔقزوینی ). در بهار عجم و آنندراج آمده : به فتحتین ، مطربان همراهی کاولیها از بحر طویلی که شیخ ابوالفیض فیضی متضمن لغات متضاده در هجو تصنیف نموده معلوم شدکه زبان این جماع...