کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متصل 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تایلر
لغتنامه دهخدا
تایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) بروک . ریاضی دان مشهور انگلیسی است که در سال 1685 م . در «ادمونتون » متولد شد و بسال 1731 در «لندن » درگذشت . وی مدتی از دوران اولیه ٔ زندگی خود را بترتیب ، صرف مطالعه در موسیقی ، نقاشی ، علم حقوق ، فلسفه ، فیزیک و هندسه کرد و د...
-
متصله
لغتنامه دهخدا
متصله .[ م ُت ْ ت َ ص ِ ل َ ] (ع ص ) متصل . (ناظم الاطباء). مؤنث متصل . رجوع به قضیه ٔ متصله در همین لغت نامه شود.
-
پیوسته دندان
لغتنامه دهخدا
پیوسته دندان . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ دَ ] (ص مرکب ) که دندانهای متصل بیکدیگر داشته باشد. دارای دندانهای بی فاصله و بهم متصل .
-
پیونیده
لغتنامه دهخدا
پیونیده . [ پ َ / پ ِوَ دَ / دِ ] (ن مف ) پیوسته . متصل شده . پیوندخورده .
-
ته بر کردن
لغتنامه دهخدا
ته بر کردن . [ ت َه ْ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درخت یا شاخه ای را بتمام بریدن . از بیخ متصل به زمین در درخت و متصل به تنه ، در شاخ بریدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
پیوسته ابرو
لغتنامه دهخدا
پیوسته ابرو. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ اَ ] (ص مرکب ) دارای ابروی متصل . اقران . مقرون . قرناء. مقرون الحاجبین . پیوسته برو. که دو ابروی بهم متصل دارد.
-
پیوسته دامان
لغتنامه دهخدا
پیوسته دامان . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) متصل دامان . متصل الذیل : نور است بخت روشنش سردرگریبان تنش چون سایه اندر دامنش پیوسته دامان باد هم .خاقانی .
-
بمب گیر
لغتنامه دهخدا
بمب گیر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) بمب گیرنده . آنچه یا آنکه بمب را می گیرد. || (اِ مرکب ) قطعه ٔ فلزی که بزیر بال هواپیمای جنگی متصل شود و بمب یا راکت را بوسیله ٔ چنگکها بدان متصل کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
قارالذات
لغتنامه دهخدا
قارالذات . [ قارْ رُذْ ذا ] (ع ص مرکب ) (اصطلاح فلسفه ). یکی از دو قسم کم متصل . کم متصل دو قسم بود: یا قارالذات بود یا غیر قارالذات . قارالذات آن بود که اجزائی که او را فرض کنند با هم موجود توان یافت و غیرقارالذات آن بود که هرگاه او را اجزاء فرض کنن...
-
بقط
لغتنامه دهخدا
بقط. [ ] (ع مص ) چسباندن . متصل کردن با چسب . (دزی ج 1 ص 103).
-
امامیه
لغتنامه دهخدا
امامیه . [ اِ می ی َ / ی ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است که فعلاً متصل به تهران شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
کدراک
لغتنامه دهخدا
کدراک . [ ک َ ] (اِ) کفش چوبی که آن را باتسمه ٔ متصل به آن بر پای بندند. (یادداشت مؤلف ).
-
ورکان
لغتنامه دهخدا
ورکان . [ وِ ] (ع اِ) آنچه متصل بیخ باشد از بن و تنه ٔ درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
یم
لغتنامه دهخدا
یم . (ضمیر) ضمیر شخصی متصل فاعلی اول شخصی جمع: می بریم ، بردیم ، بیاوریم ، آوریم .
-
قطائع
لغتنامه دهخدا
قطائع. [ ق َ ءِ ] (اِخ ) موضعی است در بغداددر سمت غربی آن متصل به ربض زهیر. (معجم البلدان ).