کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متر نقشهبرداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ولت متر
لغتنامه دهخدا
ولت متر. [ وُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیک ) اسبابی است که جهت تعیین اختلاف پتانسیل بین دو سر سیمی که از آن جریان الکتریکی میگذرد به کار میرود. ساختمان ولت متر شبیه آمپرمتر است منتهی برای آنکه جریان شدیدی از ولت متر عبور نکند مقاومت زیاد ...
-
تاکسی متر
لغتنامه دهخدا
تاکسی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) آلتی که مسافت طی شده ٔ یک اتومبیل یا مدت زمانی را که اتومبیل مشغول راه پیمائی است ، حساب کند و بطور خودکار کرایه را نشان دهد.
-
دسی متر
لغتنامه دهخدا
دسی متر. [ دِ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یک دهم متر. عشر متر.
-
سانتی متر
لغتنامه دهخدا
سانتی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) صدیک متر. یک صدم متر. رجوع به واحد طول شود.
-
میلی متر
لغتنامه دهخدا
میلی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) واحد طول در سیستم متری . یک هزارم متر. یک هزارم گز.- میلی متر مربع ؛ یک میلیونیم متر مربع.- میلی متر مکعب ؛ یک میلیاردیم متر مکعب . یک بیلیونیم متر مکعب .
-
بابوتاربیخزن متر
لغتنامه دهخدا
بابوتاربیخزن متر. [ ] (اِخ ) یکی از مصححان برهان قاطع چ کلکته 1818 م .(فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 165).
-
دانسی متر
لغتنامه دهخدا
دانسی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام یکی از اسبابهای غوطه ور که برای سنجش سنگینی نسبی بکار رود و بر روی اصل ارشمیدس ساخته شده است . (روش تهیه ٔ مواد آلی ص 87).
-
سانتی متر در ثانیه
لغتنامه دهخدا
سانتی متر در ثانیه . [ م ِ دَ ی َ/ ی ِ ] (اِ مرکب ) واحد سرعت در دستگاه S .G .C و آن سرعت متحرکی است که در حرکت یکنواخت در هر ثانیه یک سانتیمتر نقل مکان می کند. رجوع به واحد سرعت شود.
-
سانتی متر مکعب
لغتنامه دهخدا
سانتی متر مکعب . [ م ِرِ م ُ ک َع ْ ع َ ] (اِ مرکب ) رجوع به واحد حجم شود.
-
جستوجو در متن
-
کاخ تچر
لغتنامه دهخدا
کاخ تچر. [ خ ِ ت َ چ َ ] (اِخ ) یا کاخ کوچک داریوش . از کاخهای دوره ٔ هخامنشیان در تخت جمشید. در رساله ٔ «شرح اجمالی آثار تخت جمشید» آمده : بقایای کاخ کوچک داریوش در کتیبه های میخی بنام تچر خوانده شده ، بواسطه ٔ شفافی مخصوص بعضی سنگهای آن بتالار آئین...
-
قطب
لغتنامه دهخدا
قطب . [ ق ُ ] (ع اِ)تیزی پیکان . (لسان العرب ). || مهتر و سردار قوم که مدار کار بر وی باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سپهسالار. (منتهی الارب ). صاحب الجیش . (اقرب الموارد). || ستونه ٔ آهنی آسیا. (منتهی الارب ). آهنی است که بر گرد آن سنگ بالا گرد...