کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مترحم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مترحم
لغتنامه دهخدا
مترحم . [ م ُ ت َ رَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مهربانی نماینده . (آنندراج ). مهربان و شفیق و بارحم و نرم دل و دلسوز. (ناظم الاطباء). || رحمت فرستنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترحم شود.
-
واژههای همآوا
-
مطرهم
لغتنامه دهخدا
مطرهم . [ م ُ رَ هَِ م م ] (ع ص ) شتر صعب سرکش که گاهی روی رسن ندیده . || جوان معتدل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جوان تمام بالا. (مهذب الاسماء).