کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مترجم 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وستی گر
لغتنامه دهخدا
وستی گر. [ وَ گ َ ] (ص مرکب ) ترجمان . مترجم .
-
دادویه
لغتنامه دهخدا
دادویه . [ وَی ْه ْ / دو ی َ ] (اِخ ) ابن شهریار اصفهانی یکی از ایرانیان ناقل و مترجم از فارسی . (لکلرک ج 1 ص 381).
-
ابن ناجیه
لغتنامه دهخدا
ابن ناجیه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) محمد. مهندس و مترجم . او راست : کتاب المساحة. (ابن الندیم ).
-
دلماچ
لغتنامه دهخدا
دلماچ . [ دَ ] (اِ) مترجم ، به لهجه ٔ گناباد خراسان . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به دیلماج شود.
-
دوباشی
لغتنامه دهخدا
دوباشی . [ دُو ] (ص مرکب ) به زبان فارسی هندی مترجم و ترزبان و تعبیرکننده . (ناظم الاطباء).
-
نامیده
لغتنامه دهخدا
نامیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) موسوم . (یادداشت مؤلف ). || مترجم . (یادداشت مؤلف ).
-
لتورنر
لغتنامه دهخدا
لتورنر. [ ل ُ ن ُ ] (اِخ ) پیر. ادیب فرانسوی ، مترجم آثار شکسپیر. مولد والنی (1788-1736 م .).
-
بشیل رومی
لغتنامه دهخدا
بشیل رومی . [ ب َ ی َ ل ِ ] (اِخ ) مترجم یونانی که در دربار هارون الرشید بود. (ناظم الاطباء). و رجوع به بسیل شود.
-
ترجمه نویس
لغتنامه دهخدا
ترجمه نویس . [ ت َ ج َ / ج ُ م َ / م ِ ن ِ ] (نف مرکب ) مترجم و آنکه ترجمه ٔ چیزی را می نویسد. (ناظم الاطباء).
-
ژیاکار
لغتنامه دهخدا
ژیاکار. (اِخ ) نام خاورشناس عربی دان انگلیسی ، مترجم کتاب حیوةالحیوان دمیری به انگلیسی و طابع آن از 1906 تا 1908 م . در بمبئی .
-
دیلماج
لغتنامه دهخدا
دیلماج . (ترکی ، ص ، اِ) ترجمان . مترجم . سخن گزار. تیلماجی . (یادداشت مؤلف ). کسی که از زبانی بزبان دیگر ترجمه کند. ظاهراً ترکی است و اصل آن «دیلیم آج » بمعنی «زبانم را بازکن » بوده است . و رفته رفته تخفیف یافته و به این صورت بمعنی ترجمان مترجم بکا...
-
ابن سالم کاتب
لغتنامه دهخدا
ابن سالم کاتب . [ اِ ن ُ ل ِ م ِ ت ِ ] (اِخ ) یکی از ایرانیان ناقل و مترجم از فارسی . (لکلرک ج 1 ص 280).
-
کلمچی
لغتنامه دهخدا
کلمچی . [ ک َل ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در تنگسوق نامه ٔ ایلخانی رشیدالدین فضل اﷲ این کلمه معادل مترجم و ترجمان آمده است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ابن بهلول
لغتنامه دهخدا
ابن بهلول . [ اِ ن ُ ب ُ ](اِخ ) حسن بن بهلول . رساله ٔ جغرافی سرافیون را ترجمه کرده و ابن ابی اصیبعه گوید مترجم کُنّاش هم اوست .
-
ژول مهل
لغتنامه دهخدا
ژول مهل . [ م ُ ] (اِخ ) نام خاورشناس فرانسوی مترجم شاهنامه ٔ فردوسی به زبان فرانسه و طابعآن از سال 1838 تا سال 1878 م . رجوع به موهل شود.