کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متخوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متخوس
لغتنامه دهخدا
متخوس . [ م ُ ت َ خ َوْ وِ ] (ع ص ) آن که گوشت و پیه وی پیدا باشد از فربهی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
متخوص
لغتنامه دهخدا
متخوص . [ م ُ ت َ خ َوْ وِ] (ع ص ) گیرنده ٔ عطیه . (آنندراج ). گیرنده ٔ عطیه یکی پس از دیگری . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخوص شود.
-
جستوجو در متن
-
پیه
لغتنامه دهخدا
پیه .(اِ) شحم . پِه ْ. وزد. پی . حمیش . چربوی گذاخته ٔ حیوان . چربوی گوسفند و دیگر جانوران . چیزی سپید که بر گوشت مانند روغن منجمد میباشد و آنرا به عرف چربی گویند. (غیاث ). قسمی چربی که در بعض اعضاء حیوان است چون چربوی چادرپیه و چربوی روی کلیتین و غی...