کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متجاوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متجاوز
لغتنامه دهخدا
متجاوز. [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) چشم پوشنده و اغماض کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که چشم می پوشد و اغماض می کند. (ناظم الاطباء). || درگذرنده از گناه و آمرزنده ٔ گناه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از حد درگذرنده . (از منتهی الارب ) (آنند...
-
جستوجو در متن
-
گثرم
لغتنامه دهخدا
گثرم . [ گ ُ رُ ] (اِ) سخنی باشد که از حد گوینده متجاوز بود و آن را لاف و گزاف نیز خوانند. (جهانگیری ). رجوع به گترم شود.
-
تجاوزکار
لغتنامه دهخدا
تجاوزکار. [ ت َوُ ] (نف مرکب ) که تجاوز کند. تجاوزکننده . متجاوز. متعدی . تعدی کننده . که از حد و حق و عدل بیرون شود.
-
روپرت
لغتنامه دهخدا
روپرت . [ پ ِ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است در امریکای شمالی در ناحیه ٔ دومینیون . طول آن متجاوز از 500 هزار گز است و از شرق بسوی غرب جریان دارد.
-
لت
لغتنامه دهخدا
لت . [ ل ُ ] (اِ) سخنی باشد که از حد گوینده متجاوز باشد و آن را لاف و گزاف نیز خوانند. (جهانگیری ).
-
شططی
لغتنامه دهخدا
شططی . [ ش َ طَ طی ] (ص نسبی ) ستمگر. ظالم . متجاوز : مردمانش [ مردمان سروستان ] سلاح ور و شططی باشند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 140).
-
عرفی
لغتنامه دهخدا
عرفی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عرف . رجوع به عرف شود. مقابل شرعی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنچه بر فعل متوقف باشد چون مدح و ثنا. (از تعریفات جرجانی ). || مبالغه شده . || معروف . || جمعشده و زیاد گشته . || متجاوز. || عمومی . (ناظم الاطباء).
-
گترم
لغتنامه دهخدا
گترم . [ گ ُ رُ ] (اِ) لاف و گزاف . سخنی که از حد و اندازه ٔ گوینده متجاوز باشد. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). لاطایل . مؤلف جهانگیری گثرم با ثای مثلثه آورده است . رجوع به گثرم شود.
-
فرناک
لغتنامه دهخدا
فرناک . [ ف َ ] (اِخ ) نام سردودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند و متجاوز از 200 سال در آن دیار فرمان روایی داشتند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2128 به بعد).
-
اخن
لغتنامه دهخدا
اخن . [ اَ خ ِ ] (اِخ ) نهریست در نمسا که با جدول أوبرسلز جمع شود و از اجتماع آندو نهر سَلزا پدید آید و سپس از ارتفاع متجاوز از 660 گز بزمین پست طُورِن فروریزد. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
کریزیپوس
لغتنامه دهخدا
کریزیپوس . [ کْری / ک ِ ] (اِخ ) از فلاسفه ٔ رواقی یونان قدیم بود که در حدود 280 ق .م . تولد و در 207 ق .م . وفات یافت . کریزیپوس ذات خدائی و روح بشر را نیز از جمله ٔ مادیات می پنداشت ، چنانکه مورخین قدیم نگاشته اند او را متجاوز از 700 کتاب بوده است ...
-
پیش آینده
لغتنامه دهخدا
پیش آینده . [ آ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقبل . مقدم . نزدیک آینده . متصدی . (منتهی الارب ). مترقی . متجاوز. رخ دهنده : متکلف ؛ پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت . مستمیت ؛ پیش آینده به جنگ . کابح ؛ پیش آینده ازآن چیز که فال بد می گیری از وی . می...
-
دراویدی
لغتنامه دهخدا
دراویدی . [ دِ ] (اِخ ) (زبانهای ...) نام گروهی مستقل از زبانهاکه بیشتر در جنوب هندوستان و سیلان شایع است . لهجه ٔ براهوی بلوچستان و افغانستان نیز از این دسته زبانهاست . عده ٔ متکلمین به این زبان در هند در 1931 م . بالغ بر 71 میلیون تن (بتقریب ) و در...
-
سر افتادن
لغتنامه دهخدا
سر افتادن . [ س َ اُ دَ ] (مص مرکب ) از حد متجاوز بودن . (آنندراج ) (غیاث ). || کنایه از غالب و افزون آمدن . (آنندراج ) : چون ترقی میکند زلف مسلسل کاکل است چین ابرو چون سرافتد چین پیشانی شود. محسن تأثیر.|| ملتفت شدن . متذکر شدن . تنبیه شدن .