کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متتبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متتبع
لغتنامه دهخدا
متتبع. [ م ُ ت َ ت َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که تتبع کند. آن که استقراء کند. (یادداشت دهخدا). طلب کننده چیزی را و رونده در پی آن .(آنندراج ) || مشغول و ملازم در تجسس و تجسس کننده . (ناظم الاطباء). تتبعکننده و تجسس کننده . مطالعه کننده . ج ، متتبعین . || ت...
-
واژههای همآوا
-
متطبع
لغتنامه دهخدا
متطبع. [ م ُ ت َ طَب ْ ب ِ ] (ع ص ) خوی گیر. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). طبیعی و متأثر شده از طبیعت . || کسی که برخلاف طبیعت و به تکلف کاری میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || آوندپر. || رودخانه ٔ پر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از ا...
-
جستوجو در متن
-
مخربص
لغتنامه دهخدا
مخربص . [ م ُ خ َ ب ِ ] (ع ص ) مرد بسیار حسابی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بسیار حساب دان . (ناظم الاطباء). || تتبعکننده ٔ دقایق چیزها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). متتبع در دقایق چیزها. (ناظم الاطباء...
-
بارابی
لغتنامه دهخدا
بارابی .(اِخ ) ابوزکریا یحیی بن احمد ادیب بارابی ، منسوب به باراب یا فاراب . یکی از پیشوایان متتبع در لغت . وی کتاب المصادر را در لغت تألیف کرده است و از ابوعبدالرحمن عبداﷲبن عبیداﷲبن شُریح بخاری حدیث کرد و حسن بن منصور مقری ... از وی روایت دارد. (ا...
-
غنیمی
لغتنامه دهخدا
غنیمی . [ غ ُ ن َ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی غنیمی انصاری خزرجی . ملقب به شهاب الدین . فقیه و متتبع و از اهل مصر بود. نسبت او به غنیم یکی از اجداد وی میرسد. حواشی و شروحی درباره ٔ اصول و زبان عربی و همچنین رسائلی در ادب و منطق و توحید نوشته است . تولد...
-
غیری کرمانی
لغتنامه دهخدا
غیری کرمانی . [ غ َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) از متأخران اهل عرفان و از ترکان کرمان بود. تقی الدین اوحدی کازرونی صاحب تذکره ٔ عرفان نویسد: او را ملاقات کردم متتبع احوال عرفا بود و مسافرت میکرد.به سال 1017 هَ . ق . کشته شد. این رباعی از اوست :عصیان چو عرق میچ...
-
ابلونیوس رودسی
لغتنامه دهخدا
ابلونیوس رودسی . [ اَ ب ُل ْ ل ُ س ِ رُ دِ ] (اِخ ) از مردم اسکندریه ، متولد به سال 276 ق . م . و متوفی به سال 186 ق . م . نام شاعر حماسی و اوصاف سرای معروف متتبع و بلیغ که دریانوردی ارغنت ها را بشعر کرد و ظاهراً استاد او کالیماک بر او رشک برد و درصد...
-
جزیری
لغتنامه دهخدا
جزیری . [ ج َ ] (اِخ ) عبدالقادربن محمدبن عبدالقادربن محمد انصاری . وی فاضل و متتبع و از اهل مصر بود و بسال 880 هَ . ق . به دنیا آمد و در سال 977 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - دررالفوائدالمنتظمة فی اخبار الحاج و طریق مکة المعظمة. 2 - عمدة الصفوة فی...
-
الیاس مطر
لغتنامه دهخدا
الیاس مطر. [ اِل ْ م َ طَ ] (اِخ ) ابن دیب مطر (1273-1328 هَ . ق . / 1857-1910 م .). پزشکی متتبع بود. در حاصبیا از کشور سوریه بدنیا آمد و در بیروت درگذشت . در دمشق و سوریه بتدریس طب و حقوق پرداخت . سی جلد کتاب به عربی و ترکی نوشت که از جمله ٔ آنها تا...
-
گروهه
لغتنامه دهخدا
گروهه . [ گ ِ هََ / هَِ ] (اِ) دکچی باشد و آن گلوله ٔ ریسمانی است که در وقت رشتن بر دوک پیچد و بعربی نصیله خوانند. (برهان ). دوکچی و بتازی وشیعه . (انجمن آرا). بباید دانست که لفظ نصیله بمعنی دکچی در کتب متعارفه ٔ لغت عربی بنظر نرسیده اما نصل بمعنی ری...
-
غزی
لغتنامه دهخدا
غزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) (977-1061هَ . ق .) محمدبن محمدبن محمدبن احمد غزی عامری دمشقی ، ملقب به نجم الدین . مورخی متتبع و ادیب بود. وی در دمشق به دنیا آمد و در همانجا در گذشت . او راست : کتاب «الکواکب السائرة فی تراجم اعیان المئة العاشرة» خطی ، و کت...
-
جوینده
لغتنامه دهخدا
جوینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) از جستن ، جستجوکننده . طالب . (منتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : تا مثل باشد که هر جوینده ای یابنده است هرچه جوید خاطرت هم درزمان یابنده باد . ابن یمین . عاقبت جوینده یابنده بود (سایه ٔ حق بر سر بنده بود......
-
تربیت
لغتنامه دهخدا
تربیت . [ ت َ ی َ ] (اِخ ) میرزا محمد علیخان تبریزی (1256 - 1318 هَ . ش .). مردی فاضل و متتبع بود و کتابخانه ٔ مفصل معتبری از کتب خطی و چاپی فراهم کرده ... در اثناء جنگ جهانگیر اول 1914 - 1918 م . آن مرحوم با جمعی ایرانیان مهاجر دیگر به برلین آمده بو...