کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متبوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متبوع
لغتنامه دهخدا
متبوع . [ م َ ] (ع ص ) پیروی کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). پیروی کرده شده . (ناظم الاطباء). پیروی شده . تبعیت کرده شده . اطاعت شده . مقابل تابع : اخلاق پسندیده مدروس گشته ... و متابعت هوا سنت متبوع . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 56). و خوانین و امراء لشک...
-
متبوع
لغتنامه دهخدا
متبوع . [ م ُ ت َ ب َوْ وِ ] (ع ص ) کسی که با قولاج چیزی را اندازه کند. || فراخ گام . || دراز رسن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تبوع شود.
-
واژههای همآوا
-
متبوء
لغتنامه دهخدا
متبوء. [ م ُ ت َ ب َوْ وَ ] (ع اِ) (از «ب وء») جای باش . (منتهی الارب ) (آنندراج ).جائی که در آن گاو را نگاه می دارند و جای باش ستور. || آنجای از زهدان که در آن جنین است . (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و رجوع به تبوء شود.
-
مطبوع
لغتنامه دهخدا
مطبوع . [ م َ ] (ع ص ) خوش آینده و مرغوب طبع. (غیاث ) (آنندراج ). خوش آیندو خنیده و موافق میل و موافق طبع و مرغوب طبع و دلنشین و دلچسب و مقبول و خوشگل . (ناظم الاطباء). مرغوب .مطابق میل . مطابق طبع. خوش آیند. دل پسند. خاطرپسند. (یادداشت به خط مرحوم د...
-
جستوجو در متن
-
قنصل
لغتنامه دهخدا
قنصل . [ ق ُ ص ُ ] (معرب ، اِ) معتمدی است که وی را دولت به کشوری میفرستد برای آنکه از حقوق و تجارت و تبعه ٔ دولت متبوع خود حمایت کند. این کلمه لاتینی است و معنی آن مستشار است ج ، قناصل . (اقرب الموارد). رجوع به کنسول شود.
-
متروپلیتن
لغتنامه دهخدا
متروپلیتن . [ م ِ رُ پ ُ ت َ ] (فرانسوی ، ص ) وابسته به کشور اصلی و متبوع . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) راه آهن زیرزمینی یا هوایی که از محلات شهری بزرگ و حومه ٔ آن گذرد. (فرهنگ فارسی ایضاً). و رجوع به مترو شود.
-
عطف بیان
لغتنامه دهخدا
عطف بیان . [ ع َ ف ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح نحو، تابعی است غیر از صفت که متبوع خود را توضیح دهد، چون ابوحفص عمر، که عمر عطف بیان است ابو را. (از تعریفات جرجانی ). چیزی است که متبوع را واضح و روشن کند و فرقش با صفت آن است که صفت مشتق...
-
تأکید
لغتنامه دهخدا
تأکید. [ ت َءْ ] (ع مص ) (از «أک د» و «وک د») استوار کردن گره و عهد و زین و پالان بر پشت اسب و شتر و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأکید پیمان و زین بستن و استوار کردن آنها. (ازاقرب الموارد). || استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )...
-
مشروع
لغتنامه دهخدا
مشروع . [ م َ ] (ع ص ) آغازکرده شده . (ناظم الاطباء). || روا و جایز و مطابق شرع ، موافق شرع . (ناظم الاطباء). راست و درست و آنچه شرع روا دارد. (از اقرب الموارد). ما اظهره الشرع من غیر ندب و لا ایجاب . (تعریفات ). آنچه که بر طبق احکام شرع مجاز باشد. ق...
-
حسام الدین پاشا
لغتنامه دهخدا
حسام الدین پاشا. [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) یکی از امرای بحریه ٔ عثمانی است که به روزگار سلطان مصطفی خان سوم به وزارت نیروی دریایی نایل شد. وی نواده ٔ جانم خواجه محمدپاشا است ، که او هم همین سمت را داشت . در تاریخ 1183 هَ . ق . سمت کاپتن دریائی داشت و مت...
-
ایش توویگو
لغتنامه دهخدا
ایش توویگو. (اِخ ) آژی دهاک ، در بابلی «ایش توویگو» ، ایخ توویگو. یونانی «آستیاجس » . فرانسه «آستیاژ». مادی و در پارسی باستان «آرشتی وایگا» (نیزه انداز). آخرین پادشاه ماد (584 - 550 ق . م ). وی در برابر دولتهای بابل و لیدی (لودیا) قدرت سلطنت بر مملکت...
-
ملی
لغتنامه دهخدا
ملی . [ م ِل ْ لی ] (ص نسبی ) منسوب به ملت و آنچه که در ید و اختیار ملت است و گاهی توسعاً در زبان فارسی دولتی را نیز به سبب وابستگی دولت به ملت ، ملی گویند. از این روی این کلمه در همه جا معادل ناسیونال به کار نمی رود.در ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری ل...
-
نعت
لغتنامه دهخدا
نعت . [ ن َ ] (ع اِ) صفت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نشان . (مهذب الاسماء) (السامی ). نشانه . نشانی .(یادداشت مؤلف ). وصف . توصیف . ج ، نعوت : روی ترکان را تا وصف به لاله ست و به گل زلف خوبان را تا نعت به قیر و ساج است . مسعودسعد.صفت و نعت او به...