کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متبصبص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متبصبص
لغتنامه دهخدا
متبصبص . [ م ُ ت َ ب َ ب ِ ](ع ص ) چاپلوسی کننده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سگ دم جنباننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تبصبص شود.
-
جستوجو در متن
-
ریشمال
لغتنامه دهخدا
ریشمال . (نف مرکب ) دیوث . بی حمیت . (ناظم الاطباء) (از برهان ). بی غیرت . (ناظم الاطباء). || متملق . چاپلوس . متبصبص . (از یادداشت مؤلف ).
-
خوش آمدگو
لغتنامه دهخدا
خوش آمدگو. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (نف مرکب ) متملق . چاپلوس . متبصبص . خوش آمدگوی . (یادداشت مؤلف ). || به مهمان یا وارد لفظ «خوش آمدی » گوینده .
-
خوش آمدگوی
لغتنامه دهخدا
خوش آمدگوی . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (نف مرکب ) خوش آمدگو. متملق . چاپلوس . متبصبص . مزاج گوی . (یادداشت مؤلف ) : ضیافت خور خوش آمدگوی باشد.(جامعالتمثیل ).
-
دم جنبان
لغتنامه دهخدا
دم جنبان . [ دُ جُم ْ ] (نف مرکب ) که دم جنباند. که در حال جنباندن دم است . (یادداشت مؤلف ). || متملق . متبصبص . چاپلوس . (یادداشت مؤلف ).- دُم جنبان شدن ؛ جنبانیدن دم . کنایه از تملق و چاپلوسی کردن : موبموی هر سگی دندان شده وز برای حیله دم جنبان ...