کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متأنس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متأنس
لغتنامه دهخدا
متأنس . [ م ُ ت َ ءَن ْ ن ِ ] (ع ص ) شیر و شیری که شکار را از دور احساس کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شیر بیشه . (ناظم الاطباء). || آرام یابنده .(آنندراج ). رام شده و دست آموز و انس و الفت گرفته و انسی و اهلی . (ناظم الاطباء). و ...
-
واژههای مشابه
-
متانس تس
لغتنامه دهخدا
متانس تس .[ م ِ ن ُ ت ُ ] (اِخ ) از کولی ها بودند، و استرابون آنان را از اهالی زاگرس [ کوههای کردستان ] میداند و میگوید که مهاجرینی بودند که از طرف دریای خزر آمده اند. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1908). و رجوع به همین کتاب و کولی ها شود.
-
واژههای همآوا
-
متأنث
لغتنامه دهخدا
متأنث . [ م ُ ت َ ءَن ْ ن ِ ] (ع ص ) نرم گرداننده . (آنندراج ). || تسلی دهنده و نوازنده . || هر چیز که از جنس مؤنث باشد . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأنث شود.