کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متاله
لغتنامه دهخدا
متاله . [ م ُ تال ْ ل َ ] (ع مص ) (از «ت ل ل ») برای اسب ماده نر خواستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نر خواستن برای اسب ماده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
متأله
لغتنامه دهخدا
متأله .[ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِه ْ ] (ع ص ) پرستنده . ج ، متألهین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که خدا را پرستش کند.عابد. زاهد. || آن که به علم الهیات اشتغال دارد : متألهان فلاسفه از سقراط و انبذقلس تا به افلاطون و ارسططالیس چنین گفتند که علتها را ...
-
جستوجو در متن
-
متألهین
لغتنامه دهخدا
متألهین . [ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِ ] (ع ص ، اِ) به معنی پرستش کنندگان و عبادت کنندگان حق تعالی و حکمای صاحب اسلام . (آنندراج ) (غیاث ). ج ِ متأله در حالت نصبی و جری . و رجوع به متأله و تأله شود.
-
ارمودامانطیس
لغتنامه دهخدا
ارمودامانطیس . [ ] (اِخ ) الحکیم . حکیم متأله مکنی بقراوفولیو از مردم ساموس و فیثاغورس نزد او تلمذ کرد. (عیون الانباء ج 1 ص 39).
-
ژابلنسکی
لغتنامه دهخدا
ژابلنسکی . [ ل ُ ] (اِخ ) پُل اِرنست . نام متألّه و زبانشناس آلمانی که بسال 1693 م . در برلن متولد شد و بسال 1757 در فرانکفرت سورلُدر درگذشت . وی از استادان معروف دانشگاه فرانکفرت سورلُدر است . (از لاروس ).
-
پریستلی
لغتنامه دهخدا
پریستلی . [ پْری / پ ِ ] (اِخ ) (جوزف ...) شیمی دان و عالم فیزیک و فیلسوف و متأله انگلیسی . متولد بسال 1733 م . وی ازت را کشف کرد و امر تنفس نباتات را دریافت و اکتشافات دیگر نیز دارد و بسال 1804 م . درگذشت .
-
خداپرست
لغتنامه دهخدا
خداپرست . [ خ ُ پ َ رَ ] (نف مرکب ) متأله . معتقد بخداوند. مؤمن بخدا. مقابل دهری . آنکه عالم و امور آن را متکی بر خدایی می داند. (یادداشت بخط مؤلف ). متدین . موحد. دیندار. (ناظم الاطباء) : عقل جهان طلب در آلودگی زندعقل خداپرست زند درگه صفا. خاقانی...
-
طبقات حکما
لغتنامه دهخدا
طبقات حکما. [ طَ ب َ ت ِ ح ُ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سهروردی در حکمت اشراق طبقات حکما را بدینسان بیان کرده است : و ایشان را طبقاتی است بدینسان : حکیم الهی متوغل در تاله یعنی حکمت ذوقی بدون توغل در بحث یا حکمت بحثی . و حکیمی که در حکمت بحثی توغ...
-
حکیم
لغتنامه دهخدا
حکیم . [ ح َ ] (ع ص ، اِ)دانا. (غیاث ). فرزانه . (مفاتیح العلوم ) (فرهنگ اسدی ). فرزان . خردپژوه . داننده . خردمند. دانشمند. || درست کار. (مهذب الاسماء) (السامی ) (زوزنی ). کننده ٔ کارهای سزاوار. || درست گفتار. (دهار)(السامی ) (مهذب الاسماء). || راست...
-
هادی
لغتنامه دهخدا
هادی . (اِخ ) (حاجی ملا...) سبزواری که در شعر «اسرار» تخلص یافت . به سال 1212 هَ . ق . متولد شد. مدت عمرش 78 (حکیم ) سال و به سال 1289 هَ . ق . چشم از جهان فروبست . «غریب » ماده تاریخ تولد اوست . در سن هفت یا هشت سالگی در سبزوار شروع به فراگرفتن صرف ...