کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متارکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متارکة
لغتنامه دهخدا
متارکة. [ م ُ رَ ک َ ] (ع مص ) دست از یکدیگر بداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ). || جفای یکدیگر بگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مصال...
-
واژههای مشابه
-
متارکه
لغتنامه دهخدا
متارکه . [ م ُ رَ ک َ ] (ع مص ) ترک گفتگو و مناقشه و منازعه و مجادله بطور موقت . (ناظم الاطباء). ترک کردن . دست برداشتن از یکدیگر. || قطع رابطه با همسر خویش . و رجوع به متارکة و ماده ٔ بعد شود.
-
متارکه کردن
لغتنامه دهخدا
متارکه کردن . [ م ُ رَ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک کردن . || دست برداشتن از یکدیگر. || رابطه ٔ خودرا با همسر خویش قطع کردن . و رجوع به متارکه شود.
-
جستوجو در متن
-
باچوکی
لغتنامه دهخدا
باچوکی . [ چ ُ ](اِخ ) (پرنس ) نام شوهر خواهر ناپلئون است . وی با زوجه ٔ خود متارکه کرده در سال 1841م . در رم درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ج 2).
-
درنگ خواستن
لغتنامه دهخدا
درنگ خواستن . [ دِ رَ خوا / خا ت َ ](مص مرکب ) مهلت خواستن . متارکه خواستن : گر ایدون که یک ماه خواهی درنگ زلشکر سواری نیاید به جنگ . فردوسی .اگر خواهی از من زمان و درنگ وگر جنگ خواهی بیارای جنگ .فردوسی .
-
تری بونوس
لغتنامه دهخدا
تری بونوس . [ت ْ ] (اِخ ) بنقل پروکپوس طبیبی معروف که طبابت دربار روم میکرد. پس از شکست رومیان از انوشیروان ، پادشاه ایران ، برای متارکه ٔ موقت پانصد سنتناری و طبیب مذکور را مطالبه کرد. رومیان آن مبلغ و طبیب را بخدمت نوشیروان گسیل داشتند. (یادداشت بخ...
-
مواضعة
لغتنامه دهخدا
مواضعة. [ م ُ ض َ ع َ ] (ع مص )باهمدیگر گرو بستن . (از منتهی الارب ). گرو بستن با کسی . (ناظم الاطباء). با کسی گرو بستن . (تاج المصادر بیهقی ). || متارکه کردن خرید و فروخت را. (ناظم الاطباء). ماندن خرید و فروخت با هم . || بر چیزی موافقت و سازواری نمو...
-
تئودات
لغتنامه دهخدا
تئودات . [ ت ِ ءُ ] (اِخ ) پادشاه گوتهای شرقی (استروگوت ) و برادرزاده ٔ تئودوریک بزرگ است که بسال 536 م . درگذشت . «امالازونت » دختر تئودوریک بزرگ پس از درگذشت فرزندش «اتالاریک » برای حفظ قدرت خود بسال 534 م . تئودات را در حکومت و سلطنت سهیم ساخت ، و...
-
مرافعة
لغتنامه دهخدا
مرافعة. [ م ُ ف َ ع َ ] (ع مص ) چیزی با کسی به ملک یا به قاضی برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکایت بردن پیش حاکم و نزدیک حاکم شدن با خصم . (آنندراج ). شکایت کردن از کسی و نزد حاکم بردن او را برای محاکمه و داوری . (از متن اللغة) (از اقرب الم...
-
تئودور
لغتنامه دهخدا
تئودور. [ ت ِ ءُ دُرْ ] (اِخ ) (تئودور - آنتونین ،بارون دو نوبهوف ، شاه ) حادثه جویی اصلاً آلمانی و عنوان شاه «کورس » داشت وی بسال 1690 م . در «متز» متولد شد و بسال 1756 در لندن درگذشت . وی ابتدا جزو ملازمان دوشس ارلئان درآمد و آنگاه بدرجه ٔ ستوانی ن...
-
ملیجک
لغتنامه دهخدا
ملیجک . [ م َ ج َ ] (اِخ ) غلامعلی خان ، معروف به ملیجک و ملقب به عزیزالسطان و بعد سردار محترم . برادرزاده ٔ امینه اقدس گروسی یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه و پسر میرزا محمدخان ، معروف به ملیجک اول و ملقب به امین خاقان است که در حدود 1296 هَ . ق . م...
-
شارل کن
لغتنامه دهخدا
شارل کن . [ ک َ ] (اِخ ) همان شارل پنجم پسر فیلیپ اول معروف به فیلیپ زیبا و ژان دیوانه است . وی بسال 1500 م . در شهرگان تولد و بسال 1558 م .وفات یافت . در سال 1516 م . پادشاه اسپانیا و در سال 1519م . امپراطور آلمان شد. وسعت قلمرو سلطنت او که شامل اسپ...
-
وداع
لغتنامه دهخدا
وداع . [ وِ ] (ع اِمص ) وداع به کسر واو خواندن نوعی از تفریس [ تصرف فارسیان ] باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : واپسین دیدارش از من رفت جانم بر اثرگر برفتی در وداعش من ز جان خشنودمی . خاقانی .آن تازه گل ما را هنگام وداع آمدزآن پیش که بگذارد گلزار نگه...