کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبقت
لغتنامه دهخدا
مبقت . [ م ُ ب َق ْ ق َ ] (ع ص ) مرد احمق . (منتهی الارب ). احمق . مختلطالعقل . (از ذیل اقرب الموارد). احمق . (محیطالمحیط).
-
واژههای همآوا
-
مبقة
لغتنامه دهخدا
مبقة. [ م ِ ب َق ْق َ ] (ع ص ) زن بسیاراولاد. (از ذیل اقرب الموارد).
-
مبقة
لغتنامه دهخدا
مبقة. [ م ُ ب ِق ْ ق َ ] (ع ص ) ارض مبقة؛ زمین بسیار بَق ّ. بسیارپشه دار. پشه ناک . (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به بق شود.