کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبعث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبعث
لغتنامه دهخدا
مبعث . [ م َ ع َ ] (ع اِ) مکان بعثت و زمان بعثت . (ناظم الاطباء) : و آن بیست و هفتم رجب است روز مبعث پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله وسلم . (ترجمه ٔ النهایه ٔ طوسی چ سبزواری ج 1 ص 114).- عید مبعث ؛ روزی است که پیغامبر(ص ) مبعوث برسالت شد و آن روز بیست و هف...
-
واژههای همآوا
-
مبئس
لغتنامه دهخدا
مبئس . [ م ُ ءِ ] (ع ص ) بسختی رسنده . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
متبرکه
لغتنامه دهخدا
متبرکه . [ م ُ ت َ ب َرْ رِ ک َ / ک ِ ] (ع ص ) مأخوذ از تازی ، مقدس . (ناظم الاطباء). از «متبرکة» عربی . ج ، متبرکات . مقدس . محترم : به روضه ٔ متبرکه ٔ شاه چراغ رفته . (مجمل التواریخ گلستانه ).- اماکن متبرکه ؛ جاهای مقدس مانند خانه ٔ خدا و مقابر ا...
-
ابوهالة
لغتنامه دهخدا
ابوهالة. [ اَ ل َ ] (اِخ ) ابن النباش بن زرارةبن وقدان بن حبیب بن سلامةبن عدی بن جروةبن اسید التمیمی الأسیدی . پدر هند ربیب رسول صلوات اﷲ علیه و شوی ام المؤمنین خدیجه ٔکبری ام هند ملقبة بطاهره بنت خویلد از پیش رسول صلی اﷲ علیه و سلم . و نام ابوهالة...
-
اصطفن بابلی
لغتنامه دهخدا
اصطفن بابلی . [ اِ طَ ف َ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) او راست کتابی در احکام نجوم و معاصر شعیب پیغامبر بود. (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی ). و قفطی آرد: یکی از حکمای کلده بشمار میرفت و در هنگام مبعث رسول اﷲ (ص ) میزیست و تسییر کواکب و احکام نجوم را میدانست ....
-
احمر
لغتنامه دهخدا
احمر. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابان بن عثمان بن یحیی بن زکریا اللؤلؤی البجلی . مکنی به ابوعبداﷲ مولی بجلی . ابوجعفر طوسی ذکر او در کتاب اخبار مصنفی الامامیه آورده و گفته است : اصل او از کوفه است و مسکن او گاه کوفه و گاه بصره بود و از اهل بصره ابوعبیدة معم...
-
فجار
لغتنامه دهخدا
فجار. [ ف ِ ] (ع اِ) راهها. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) مصدر فاجَرَ. (اقرب الموارد). از باب مفاعلت است . || ایام الفجار؛ چهار روز است در ماههای حرام . (منتهی الارب ). روزی است عرب را به عکاظ که در آن فساد کنند و هر حرامی را بر خود حلال شم...
-
رجب
لغتنامه دهخدا
رجب . [ رَ ج َ ] (ع اِ) ماه هفتم از سال تازیان ، و آن رارجب مضر هم گویند لأنهم کانوا اشد تعظیماً له . ج ، اَرجاب ، اَرْجُب ، رِجاب ، رُجوب ، رَجَبات . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جج ، اَراجیب ، اَراجِب ، ارجبانات ، اَرْجِبة. (ناظم الاطباء):...
-
معقول
لغتنامه دهخدا
معقول . [ م َ ] (ع مص ) خردمند گشتن و دریافتن . (تاج المصادر بیهقی ). دریافتن و دانستن . نقیض جهل . (منتهی الارب ). ادراک کردن و آن از مصادری است که بر وزن اسم مفعول است مانند مجهود و میسور. (از اقرب الموارد). || (ص ) فهمیده . (منتهی الارب ). فهمیده ...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (ص ) ابن عبداﷲبن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرةبن کعب بن لوی بن غالب بن فهربن مالک بن نصربن کنانةبن خزیمةبن مدرکةبن الیاس بن مضربن نزاربن معدبن عدنان ، مکنی به ابوالقاسم پیغمبر اسلام . مادر آن حضرت ...
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (ع اِ) (از «وزن ») ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). ترازو. ج ، موازین . (مهذب الاسماء). آلتی که با آن وزن اشیا بسنجند. اصل آن مِوْزان بوده . واو به سبب وجود کسره ٔ ماقبل به یاء بدل شده است . (یادداشت مؤلف ). چیزی است ک...
-
حجرالاسود
لغتنامه دهخدا
حجرالاسود. [ ح َ ج َ رُل ْ اَس ْ وَ ] (اِخ )سنگی است سیاه رنگ که بر دیوار رکن کعبه منصوب است وحاجیان هنگام طواف کعبه تبرکاً لمس آن کنند. رجوع به کلمه ٔ حج شود. و پیش از اسلام نیز این سنگ مورد احترام اعراب بوده است . یاقوت گوید:... قال عبداﷲبن العباس ...
-
اصحم
لغتنامه دهخدا
اصحم . [ اَ ح َ ] (اِخ ) اصحم نجاشی . اصحمة النجاشی . اصحم بن ابجر. اصحم ابجر. اصحمةبن بحر نجاشی . پادشاه حبشه بود که حضرت رسول (ص ) در سال پنجم بعثت نامه ای به وی نوشت و او اسلام آورد. حمداﷲ مستوفی در ضمن وقایع سال پنجم آرد: عمرو امیة ضمیری به اصحم ...