کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبسط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبسط
لغتنامه دهخدا
مبسط. [ م َ س َ ] (ع اِ) جای فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از محیطالمحیط).
-
مبسط
لغتنامه دهخدا
مبسط. [ م ِ س َ ] (ع اِ) هر جایی که در آن بساط و فرش گسترده باشند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ) (از اشتینگاس ). || اسم آلة، من بسطت القرحة؛ ای شققتها. (بحرالجواهر). آلتی که با آن قرحه را بشکافند و باز کنند.
-
مبسط
لغتنامه دهخدا
مبسط. [ م ُ ب َس ْ س َ ] (ع ص ) گسترده شده . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
مبسط
لغتنامه دهخدا
مبسط. [ م ُ ب َس ْ س ِ ] (ع ص ) گسترنده . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).