کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبری
لغتنامه دهخدا
مبری . [ م َ ری ی ] (ع ص ) چوب و تیر تراشیده شده و قلم تراشیده شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
مبری
لغتنامه دهخدا
مبری . [ م َرا ] (ع اِ) موضع تراش تیر و چوب . (ناظم الاطباء).
-
مبری
لغتنامه دهخدا
مبری . [ م ُ ب َرْ را ] (ع ص ) پاک کرده شده . (آنندراج ). بی گناه . پاک از... بری . منزه . سلیم . سالم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || معاف و آزاد.(ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || دورکرده شده . (آنندراج ). و رجوع به مبرا و ذیل آن شود.
-
مبری
لغتنامه دهخدا
مبری . [ م ُ را ] (ع ص ) جمل مبری ؛ شتر حلقه در بینی کرده شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). مبراة. (آنندراج ). و رجوع به مبراة شود.
-
جستوجو در متن
-
ابن دریهیم
لغتنامه دهخدا
ابن دریهیم . [ اِ ن ُ دُ رَ ] (اِخ ) تاج الدین ابوالفتح علی بن محمدبن دریهیم موصلی طبیب . وفات 762 هَ .ق . از کتب اوست : کتاب منافعالحیوان ، منقسم بچهار باب : باب ذوات الاربع، باب طیور،باب حیتان و باب حشرات . و این کتاب از تخلیطهای دمیری صاحب حیوةالح...
-
عریان شدن
لغتنامه دهخدا
عریان شدن . [ ع ُرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لخت شدن . برهنه شدن . عور شدن . و رجوع به عریان شود : مگر درخت شکفته گناه آدم کردکه از لباس چو آدم همی شود عریان . فرخی .گفتم ار عریان شود او در عیان نی تو مانی نی کنارت نی میان . مولوی .صبح تیغش تا بباغ سینه ع...
-
علی حمیری
لغتنامه دهخدا
علی حمیری . [ ع َ ی ِ ح ِ ی َ ] (اِخ )محمدبن جعفربن حسین بن محمدبن صباح حمیری یمنی . پدر حسن صباح . او مردی متزهد بود و در ری به سر می برد. حاکم آن ولایت یعنی ابومسلم رازی همواره با او مخالفت می کرد، و علی نزد ابومسلم می رفت و با اقوال مختلف و قسم ها...
-
آلسن
لغتنامه دهخدا
آلسن . [ ل ُ س ُ ] (از یونانی ، اِ) (از یونانی آلوسُن به معنی مبرّی الکلب ، از آنرو که بگمان قدما او زهر سگ دیوانه را علاج میکرده است ) نباتیست ساقش بدرازی زرعی و شبیه ببرگ فراسیون و از آن درشت تر و خارناک و مابین سرخی و سیاهی و تخم آن بپهنی مایل است...
-
اصحاب روحانیات
لغتنامه دهخدا
اصحاب روحانیات . [ اَ ب ِ نی یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روحانی بضم منسوب به روح است که جوهری مجرد باشد و روحانی بفتح منسوب به رَوح است که حالت خاصی از حالات روح است وبنابرین روح و رَوح نزدیک بهم اند. و در اینجا کلمه منسوب به روح بضم است . مذهب این...
-
شوب
لغتنامه دهخدا
شوب . [ ش َ ] (ع مص ) آمیختن . (منتهی الارب ). شیاب . (از اقرب الموارد). آمیختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). آمیختگی . (یادداشت مؤلف ). || بعضی از نحویون آن را در حرکات اصطلاح کرده است که : اما فتحه ٔ مشوب به کسر،...
-
مشغولی
لغتنامه دهخدا
مشغولی . [ م َ ] (حامص ) اشتغال و شغل . (از ناظم الاطباء) : ز مشغولی او بسی روزگارنیامد به تعلیم آموزگار. نظامی .چه مشغولی از دانشت بازداشت به بی دانشی عمر نتوان گذاشت . نظامی .خواجه لطف اﷲ... واعظی با علم و تمیز بود و سالها در مقصوره ٔ جامع هرات به ...
-
خالی شدن
لغتنامه دهخدا
خالی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تهی شدن . (ناظم الاطباء). مطاوعه ٔ خالی کردن : تیر اندازد بسوی سایه اوترکشش خالی شود در جستجو. مولوی .حلق جان از فکر تن خالی شودآنگهان روزیش اجلالی شود. مولوی . || خلوت شدن : زمانی برآسای با شهره زن چو خالی شود خانه ا...
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (ع ص ) پاک . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). پاکیزه . طاهر. قوله تعالی : و هدوا الی الطیب من القول (قرآن 24/22) و ایشان را راه نمائید بگفتار پاک ، و هو قول لااله الااﷲ. (تفسیر ابوالفتوح ). ایضاً قوله تعالی : الیه یصعد الکلم الطیب (...
-
جلال
لغتنامه دهخدا
جلال . [ ج َ ] (اِمص ) بزرگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کلانی و عظمت و بزرگواری و سرافرازی . جاه .بلندی رتبه . قدرت . قوت . شوکت . رونق . عزت . هیبت و وحشت . (ناظم الاطباء). || (اِ) (اصطلاح عرفان )احتجاب ذاتست بتعینات اکوان و هر جمالی جلالها...