کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبذم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبذم
لغتنامه دهخدا
مبذم . [ م ِ ذَ ] (ع ص ) ناقه ٔ مبذم ؛ قوی و توانا. (منتهی الارب )(آنندراج ). ماده شتر قوی و توانا. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مبزم
لغتنامه دهخدا
مبزم . [ م ِ زَ ] (ع اِ) دندان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). ج ، مبازم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
توانا
لغتنامه دهخدا
توانا. [ ت ُ / ت َ ] (نف ) (از: «توان » + «َا»، پسوند فاعلی یا صفت مشبهه ) قادر. کسی که از عهده ٔ انجام کار برآید. زورمند. نیرومند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نیرومند. قوی . قادر. مقتدر. (فرهنگ فارسی معین ). نیرومند. قوی . مقتدر. (دهار). قوی . (ربنجنی ...