کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبدا تاریخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبدا
لغتنامه دهخدا
مبدا. [ م َ ] (ع اِ) آغاز. مبداء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون آخرعمر این جهان آمدامروز ببایدش یکی مبدا. ناصرخسرو (دیوان ص 19).گفتم چه چیز جنبش مبدای هردوان گفتا که هست آرام انجام هر صور. ناصرخسرو (دیوان ص 188).خوی کرام گیر که حری راخوی کریم مقط...
-
واژههای مشابه
-
بی مبدا
لغتنامه دهخدا
بی مبدا. [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مبدا = مبداء «عربی ») بی آغاز : زمانی کز فلک زاید زمان نابوده چون باشدزمان بی جود اوموجود و ناموجود و بی مبدا. ناصرخسرو.رجوع به مبداء شود.
-
واژههای همآوا
-
مبدء
لغتنامه دهخدا
مبدء. [ م ُ دِءْ ] (ع ص ) صیغه ٔ اسم فاعل از باب افعال بمعنی آغاز کننده و آشکارکننده و آفریننده . (غیاث ) (آنندراج ). آفریننده ٔ نخست بار، نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مبدی ٔ شود : به مکتب جبروت و به علم القرآن به ...
-
مبدء
لغتنامه دهخدا
مبدء.[ م ُ دَءْ ] (ع اِ) صیغه ٔ اسم ظرف از باب افعال بمعنی محل آغاز کردن و جای آشکار کردن و از این لفظ در هر سه وضع مذکور گاهی ذات حق تعالی مراد باشد و در صورت ظرفیت بمعنی مطلع غزل و قصیده نیز می آید. (غیاث ) (آنندراج ). || (ص ) اسم مفعول از «ابداء»....
-
مبدع
لغتنامه دهخدا
مبدع . [ م َ دَ ] (ع اِمص ) ایجاد و اختراع و کشف . || (اِ) اولین ظهور و نخستین پیدائی . || جائی که در وی هر چیز تازه اختراع شود. || افسانه . (ناظم الاطباء).
-
مبدع
لغتنامه دهخدا
مبدع . [ م ُ دَ ] (ع ص ، اِ) ابداع شده . اختراع شده . آفریده : نخستین مبدعی است که خدای او را ابداع کرده است . (جامع الحکمتین ). || (اصطلاح فلسفی ) عبارت از موجودی است که مسبوق به ماده و مدت نباشد... شیخ گوید هر موجودی که وجودش مسبوق به ماده نباشد مب...
-
مبدع
لغتنامه دهخدا
مبدع . [ م ُ دَ ] (ع ص ) ستور مانده کرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || تهی و خالی کرده شده . (ناظم الاطباء). || باطل کرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
مبدع
لغتنامه دهخدا
مبدع . [ م ُ دِ ](ع ص ) نو بیرون آورنده نه بر مثالی . (منتهی الارب ). از خود چیزی پیدا کننده . (غیاث ) (آنندراج ). از نو بیرون آورنده . اختراع کننده و آفریننده و به وجودآورنده . (ناظم الاطباء). نو آفریننده . (دهار). ابداع کننده . نوآورنده . (یادداشت ...
-
جستوجو در متن
-
ناموجود
لغتنامه دهخدا
ناموجود. [ م َ / مُو ] (ص مرکب ) مقابل موجود. معدوم : زمانی کز فلک زاید زمان نابوده چون باشدزمان بی جود او موجود و ناموجود بی مبدا.ناصرخسرو.
-
بسم
لغتنامه دهخدا
بسم . [ ب ِ ] (ع اِ) مخفف بِاِسم یعنی بنام ، مانند بسم اﷲ الرحمن الرحیم ، بنام ایزد بخشاینده ٔ بخشایشگر. (از ناظم الاطباء). || مخفف بسم اﷲ. (آنندراج ):نجسته فقر، سلامت کجا کنی حاصل نگفته بسم ، بالحمد چون کنی مبدا. خاقانی .هست امین چار حرف و تاج سه حر...
-
ذات البان
لغتنامه دهخدا
ذات البان . [ تُل ْ ] (اِخ ) قال الطویق بن عاصم النمیری : عرفت لحبی بین منعرج اللوی و اسفل ذات البان مَبداً و محضراًالی حیث فاض المذنبان و واجهامن الرمل ذی الارطی قواعد عُقّرابهاکن اسباب الهوی مطمئنةومات الهوی ذاک الزمان و اقصرا.قال - المذنبان - وادی...
-
مقطع
لغتنامه دهخدا
مقطع. [ م َ طَ ] (ع مص ) بریدن . قطع. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به معنی قطع کردن نیز آمده و در این صورت مصدر میمی است .(غیاث ) (آنندراج ). || (اِ) جای برش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل قطع و برش . (ناظم ...