کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبتدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبتدا
لغتنامه دهخدا
مبتدا. [ م ُ ت َ ] (ع اِ) (از «ب دء») آغاز چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . مبتداء. ابتداء. آغاز چیزی . اول امری . مقابل پایان : میان دو عالم گیا منزلیست که بوی و مزه و رنگ را مبتداست . ناصرخسرو.کتاب مبتدا خوان تو که رمز آدم و گندم ح...
-
واژههای همآوا
-
مبتدع
لغتنامه دهخدا
مبتدع . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ) تازه پیدا شده و بتازگی اختراع شده و اختراع نو و تازه . (ناظم الاطباء).
-
مبتدع
لغتنامه دهخدا
مبتدع . [ م ُ ت َ دِ] (ع ص ) اهل بدعت . (منتهی الارب ). بدعت کننده . (آنندراج ) (غیاث ). مخترع و ملحد. و کسی که عقیده ٔ تازه در دین آورد و بدعت گذارد؛ طایفه ٔ مبتدعه ، گروه ملحد و اهل بدعت . (از ناظم الاطباء). آن که بدعت در دین نهد. بدعت گذار. (یاددا...
-
جستوجو در متن
-
مبتداء
لغتنامه دهخدا
مبتداء. [ م ُ ت َ دَءْ ] (ع اِ) مبتدا. آغاز چیزی : انت بادی الرأی ِ و مبتدأه ُ. (تاج العروس ج 1 ص 44). و رجوع به مبتدا شود.
-
افعال مقاربه
لغتنامه دهخدا
افعال مقاربه . [ اَ ل ِ م ُ رَ /رِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) افعالی را گویند که بر نزدیک بودن حصول خبر برای مبتدا به رجا یا حصول و یا شروع دلالت دارند مانند: کاد، قرب ، و جز آن . (از تعریفات جرجانی ). ولی این افعال را از آن جهت که بسان افع...
-
مرفوعات
لغتنامه دهخدا
مرفوعات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرفوعة و مرفوع . رجوع به مرفوعة و مرفوع شود. || در اصطلاح نحو عربی ، مواردی که اسم در آن حالت مرفوع خوانده شود چون فاعل و نایب فاعل و مبتدا و خبر...
-
ارگجه
لغتنامه دهخدا
ارگجه . [ اَ گ َ ج َ ] (هندی ، اِ)خوشبوئی است مرکب که از صندل و گلاب و کافور و مشک وعنبر و روغن سمن سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). وصاحب آنندراج گوید: نعمت خان عالی راست : بیخودی تنگ در آغوش کشیده ست مراآن قبا تا بر دوش ارگجه پوش آمده است .مخفی نم...
-
حروف مشبهةبالفعل
لغتنامه دهخدا
حروف مشبهةبالفعل . [ ح ُ ف ِ م ُ ش َب ْ ب َ هََ تُم ْ بِل ْ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب حرفهائی هستند که بر سر جمله ٔ مبتدا وخبر درآیند، پس مبتدا را منصوب سازد و اسم آن خوانده شود، و خبر را مرفوع سازد، و خبر آن خوانده شود و بهمین ...
-
ناقصة
لغتنامه دهخدا
ناقصة. [ ق ِ ص َ ] (ع ص ) تأنیث ناقص است . رجوع به ناقص شود. || (اصطلاح صرف ) افعال ناقصه ، افعالی است که بر جمله ٔ اسمیه درآید و مبتدا را رفع و خبررا نصب دهد و آن : کان ، صار، اصبح ، مازال ، امسی ، لیس ، مادام ، اضحی ، ظل ، بات ، برح ، ماانفک ، ماف...
-
افعال قلوب
لغتنامه دهخدا
افعال قلوب . [ اَ ل ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از دل سر می زند. اعمال نفسانی مانند: علم ، اراده ، طلب و نظائر آن . || در اصطلاح علم نحو از علوم ادب عرب افعال زیر: ظننت ، حسبت ، زعمت ، علمت ، رأیت ، وجدت و خلت را گویند. این افعال را، افعال...
-
کود
لغتنامه دهخدا
کود. [ ک َ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منع کردن . (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن به کاری از برای شروع کردن در آن . (ترجمان القرآن ). نزدیک آمدن کاری که شود، مَکاد و مَکادة مثله . یقال : کاد یفعل و کید یفعل ؛ ای قارب و لم یفعل . (...
-
ویب
لغتنامه دهخدا
ویب . [ وَ ] (ع اِ) وای .کلمه ٔ تحقیر است یا کلمه ٔ وعید مثل ویل ، و یقال : ویبک «بالنصب » و ویب لک و ویب لزید «بالرفع» و ویباً له و ویب غیره «بالجر» و ویب زید «بالنصب و الجر» و ویب فلان «بکسر الباء و رفع فلان » عن ابن الاعرابی . اما رفع با لام بنابر...
-
دعامة
لغتنامه دهخدا
دعامة. [ دِ م َ ] (ع اِ) ستون خانه . || چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. دِعام . ج ، دَعائم . || چوب چرخ ، و آن دو را دعامتان گویند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چوب سر چاه که چرخ بر او نهند. (دهار). و رجوع به دعامتان شود. || مهتر ق...