کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباینت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مباینت
لغتنامه دهخدا
مباینت . [ م ُ ی َ ن َ ] (ع اِمص ) (از «مباینة» عربی ) ناسازواری . ناسازگاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی ، جدائی و دوری و تفاوت وبینونت . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
واژههای همآوا
-
مباینة
لغتنامه دهخدا
مباینة. [ م ُ ی َ ن َ ] (ع مص ) از یکدیگر جدا شدن . (غیاث ) (از آنندراج ) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بینونت . جدا شدن . ابانت . تباین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جدا شدن از چیزی . (ناظم الاطباء). || (ع اِ) نزد محاسبان و مهندسان دوعدد ص...
-
جستوجو در متن
-
فصال
لغتنامه دهخدا
فصال . [ ف ِ ] (ع اِمص ) از همدیگر جدایی کردن دو شریک و مباینت نمودن . || از شیر بازکردگی کودک . اسم است فصل را. (منتهی الارب ). فطام . (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ فصیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
مباین
لغتنامه دهخدا
مباین . [ م ُ ی ِ ] (ع ص ) ناسازوار. مخالف . ناسازگار. که بینونت دارد. جدا. ج ، مباینات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چنانکه اندرهندسه گویند که هر مقداری مشارک دیگر مقدار مجانس خود بود یا مباین . (دانشنامه ). و رجوع به مباینه و مباینت و متباین شود.
-
مفاصلة
لغتنامه دهخدا
مفاصلة. [ م ُ ص َ ل َ ] (ع مص ) از یکدیگر جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). از همدیگر جدایی کردن و مباینت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فصال . (از ناظم الاطباء). و رجوع به فصال شود.
-
بینونت
لغتنامه دهخدا
بینونت . [ ب َ / ب ِ نو ن َ ] (از ع ، اِمص ) (از بینونة عربی ) جدائی و مفارقت . (غیاث ) (ناظم الاطباء). تباین . ابانت . بین . مباینت . ناسازگاری . ناسازواری . دوگانگی . (یادداشت مؤلف ). || جدا شدن . بریدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بینونة شود.
-
منافات
لغتنامه دهخدا
منافات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) از هم جدا شدن و نفی کردن و با هم هر دیگری را نیست کردن ،چنانکه نقیض و ضدیت که میان شب و روز و گرمی و سردی است . (غیاث ) (از آنندراج ). منافاة. || مدافعه و دورکردگی . مباینت . مناقضت . ضدیت . مخالفت . (ازناظم الاطباء). ...
-
علات
لغتنامه دهخدا
علات . [ ع ِل ْ لا ] (ع اِ) ج ِ عِلة. (ناظم الاطباء). || حالات گوناگون . (اقرب الموارد) (المنجد) : در ایام امن و فراغت گوسفندان با شیر و پشم و منافعبسیار در حالات و علات یأس و نوش از مباینت و مخالفت نفوس فارغ باشند [ لشکریان ] . (جهانگشای جوینی ).
-
باشگونگی
لغتنامه دهخدا
باشگونگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) بازگونگی . حالت مقلوب و معکوس بودن . (شعوری ج 1 ص 198). واژگونگی : زین باشگونگی که ترا رسم و عادتست خود را چو باشگونه کنی رسم اولیاست . (از شرفنامه ٔ منیری ).|| مخالفت . مباینت . ضدیت . (ناظم الاطباء).
-
غراب البین
لغتنامه دهخدا
غراب البین . [ غ ُ بُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) زاغ سرخ پا و سرخ منقار. (منتهی الارب ). زاغی است باریکتر و درازتر از زاغ پیسه با منقار و پاهای سرخ به رنگ مرجان و آن دانه خوار و حلال گوشت باشد، و عرب بانگ آن را شوم داند و نشانه ٔ فراق وجدائی شمارد. در فره...
-
حال و ملکه
لغتنامه دهخدا
حال و ملکه . [ ل ُ م َ ل َ ک َ / ک ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نوع دوم (از کیفیت )، کیفیات نفسانی بود، و آنرا حال و ملکه خوانند. و نام این نوع هم بدو لفظ باشد. و آن هیئتی بود که اجسام ذونفس را بسبب نفس ، یا نفوس را به مشارکت ابدان حادث شود، مانند علو...
-
جدا شدن
لغتنامه دهخدا
جدا شدن . [ ج ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گسیخته شدن . منفصل شدن . (ناظم الاطباء). بریده شدن . قطع شدن . دورافتادن . اِنفکاک . فُصول . (ترجمان عادل ). اِنفصال . انزال . بَین . بَینونَة. تَزَیﱡل . تفرّق . تباین . فَصل . تغرّب . اِنقضاف . مُباینت . مُزایلة. ...
-
تعجیز
لغتنامه دهخدا
تعجیز. [ ت َ ] (ع مص ) درنگی گردانیدن کسی را. (زوزنی ). درنگی کردن . (مجمل اللغة). بازداشتن از چیزی و بر درنگ داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تثبیط. (اقرب الموارد). || عاجز گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب المو...