کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباهله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مباهلة
لغتنامه دهخدا
مباهلة. [ م ُ هََ ل َ ] (ع مص ) همدیگر را نفرین کردن یعنی دعای بد کردن . (غیاث ) (آنندراج ). یکدیگر رانفرین کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). یکدیگر را لعن کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یکدیگر را لعنت و نفرین کرد...
-
جستوجو در متن
-
متباهل
لغتنامه دهخدا
متباهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص )مباهله کننده یکی مر دیگری را. (آنندراج ). یکدیگر رانفرین کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تباهل شود.
-
تباهل
لغتنامه دهخدا
تباهل . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) یکدیگر را لعنت کردن . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). تَبَهﱡل . (منتهی الارب ). مباهله کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مبتهل
لغتنامه دهخدا
مبتهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص )تضرع کننده و زاری کننده و التماس کننده در دعا. || مباهله کننده و نفرین کننده . (ناظم الاطباء).
-
دیر نجران
لغتنامه دهخدا
دیر نجران . [ دَ رِ ن َ ] (اِخ ) دیری است در یمن متعلق به آل عبدالمدان بن الدیان از بنی الحارث بن کعب . و همین بنو عبدالمدان بن الدیان بودند که از همین دیر بقصد مباهله با پیامبر برآمدند. این دیر بشکل مربع مساوی الاضلاع شبیه ساختمان کعبه بنا گردیده که...
-
ابتهال
لغتنامه دهخدا
ابتهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) زاری . بزاری دعا کردن . (زوزنی ). دعا و زاری . زاری کردن . اخلاص ورزیدن در دعا. تضرع . ضراعت . ضرع . استکانت : کم نمیکرد از دعا و ابتهال کرد اجابت مستعان ذوالجلال . مولوی .چون چنین شد ابتهال آغاز کن ناله و تسبیح و روزه ساز...
-
تبهل
لغتنامه دهخدا
تبهل . [ ت َ ب َهَْهَُ ] (ع مص ) تباهل . یکدیگر را لعنت کردن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مباهله کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رنج بردن در آنچه طلب شده است : تبهل فلان عنی بما یطلب . (قطر المحیط) (اقرب الموارد). والتبهل العناء بمایطلب . ...
-
نجران
لغتنامه دهخدا
نجران .[ ن َ ] (اِخ ) سوم بلاد یمن است : شهرهای معظم آن [ یمن ] صنعا بود و عدن و نجران . (تاریخ بیهق ص 18). از بلاد یمن است و در سال دهم هجرت مسیحیان ِ این شهر گروهی را برای ملاقات و مذاکره با پیغمبر اسلام به مدینه فرستادند، پیغمبر ایشان را به اسلام ...
-
ماسینیون
لغتنامه دهخدا
ماسینیون . [ نی ُ ] (اِخ ) لویی . خاورشناس فرانسوی (1883-1962م ). وی به درجه ٔ دکتری در ادبیات رسید و استاد «کلژدوفرانس » و «مدرسه ٔتتبعات عالیه » و رئیس «مؤسسه ٔ تتبعات ایرانی » گردید و به عضویت فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی وفرهنگستانهای سوئد،...
-
لعان
لغتنامه دهخدا
لعان . [ ل ِ ] (ع اِمص ) راندگی . اسم است . لعانیة. || (مص ) حکم کردن . یقال : لاعن الحاکم بینهما لعاناً؛ اذا حکم . (منتهی الارب ). || یکدیگر را لعنت کردن و نفرین نمودن . (منتخب اللغات ). ملاعنة. (زوزنی ). لعنت خواندن شوی و زن بر یکدیگر. (منتهی الارب...
-
اصول مذهب
لغتنامه دهخدا
اصول مذهب . [ اُ ل ِ م َ هََ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) برحسب عقیده ٔ امامیه ، علاوه بر توحید و نبوت و معاد که از اصول دین اسلام بشمار میروند به دو اصل دیگر نیز باید اعتقاد داشت که عبارتند از عدل و امامت . و اینک به بحث در پیرامون عدل پرداخته میشود: ع...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...