کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبالغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبالغه
لغتنامه دهخدا
مبالغه . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از «مبالغة» عربی ) سخت کوشیدن در کاری . (غیاث ). مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. (ناظم الاطباء). به پایان رسیدن جهد در کاری . اجتهاد در امری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || غلو. گزافه . گزافه کاری . ...
-
واژههای مشابه
-
مبالغة
لغتنامه دهخدا
مبالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاهی نکردن در کار و کوشش کردن و جهد و سعی نمودن . (ناظم الاطباء). کوشیدن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مبالغت و ماده ٔ بعد شود.
-
جستوجو در متن
-
دهواء
لغتنامه دهخدا
دهواء. [ دَهَْ ] (ع ص ) داهیة دهواء؛ بلای سخت ، مبالغه است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به طور مبالغه بلای سخت را گویند. (ناظم الاطباء).
-
ناهک
لغتنامه دهخدا
ناهک . [ هَِ ] (ع ص ) آنکه در هر چیز مبالغه کند. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). فزونی نهنده در هر چیزی و مبالغه کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
شروخ
لغتنامه دهخدا
شروخ . [ ش َ ] (ع اِ) همزاد و همتا و مانند. (آنندراج ).- شروخ شرخ ؛ در مبالغه گویند: یعنی ایشان هم زادهایی هستند که در مشابهت و مماثلت مبالغه کرده اند. (ازناظم الاطباء). برای مبالغه است مانند: داهیة دهیاء.(از اقرب الموارد). رجوع به شرخ شود.
-
ارخاخ
لغتنامه دهخدا
ارخاخ . [ اِ ] (ع مص ) مبالغه کردن در چیزی . (منتهی الارب ).
-
امار
لغتنامه دهخدا
امار. [ اَم ْ ما ] (ع ص ) بسیارفرمان . کثیرالامر. مبالغه ٔ آمر.
-
تنقیم
لغتنامه دهخدا
تنقیم . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه کردن در ناپسند داشتن چیزی . (از المنجد).
-
دهویة
لغتنامه دهخدا
دهویة. [ دَهَْ وی ی َ ] (ع ص ) داهیة دهویة. مبالغه ٔ بلای سخت . (منتهی الارب ). به طور مبالغه بلای سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به دهواء شود.
-
لهوقة
لغتنامه دهخدا
لهوقة. [ ل َهَْ وَ ق َ ] (ع مص ) ترک مبالغه کردن در کار و سخن . || آراستن و نیکو کردن خود را به چیزی که ندارد. || آنچه دروی مبالغه نکرده شود از سخن و کار. (منتهی الارب ).
-
معنی
لغتنامه دهخدا
معنی . [ م ُ ع َن ْ نی ] (ع ص ) عناء معن ؛ مبالغه است . (منتهی الارب ). در مبالغه گویند: عناء معن ؛ یعنی رنج بسیار. (ناظم الاطباء).
-
بلاغ
لغتنامه دهخدا
بلاغ . [ب ِ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش در کاری . (از منتهی الارب ). کوشش کردن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). مبالغه . و رجوع به مبالغه شود.
-
ذوحفل
لغتنامه دهخدا
ذوحفل . [ح َ ] (ع ص مرکب ) مبالغه کننده در هر چیزی . ذوحفلة.