کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباعدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مباعدة
لغتنامه دهخدا
مباعدة. [ م ُ ع َ دَ ] (ع مص ) دور شدن و دور کردن . لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دور کردن . (ترجمان القرآن ). دور شدن . (دهار). از کسی دور شدن و کسی را دور کردن . (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) دوری و...
-
واژههای همآوا
-
مباعدت
لغتنامه دهخدا
مباعدت . [ م ُ ع َدَ ] (ع اِمص ) (از مباعدة عربی ) دوری و مفارقت و جدایی و دوری و رحلت و مهاجرت و مهجوری از خدمت . (ناظم الاطباء) : و زنگ سینه ٔ وی را در هجر و مباعدت خود برزدود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 456). رجوع به مباعدة شود.
-
جستوجو در متن
-
بعاد
لغتنامه دهخدا
بعاد. [ ب ِ ] (ع مص )مصدر دیگر مباعدة. (از زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دور کردن و دور شدن .(آنندراج ). از کسی دور شدن . (زوزنی ). کسی را دور کردن . (زوزنی ). دوری . (غیاث ). و رجوع به مباعدة شود.
-
مباعدت
لغتنامه دهخدا
مباعدت . [ م ُ ع َدَ ] (ع اِمص ) (از مباعدة عربی ) دوری و مفارقت و جدایی و دوری و رحلت و مهاجرت و مهجوری از خدمت . (ناظم الاطباء) : و زنگ سینه ٔ وی را در هجر و مباعدت خود برزدود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 456). رجوع به مباعدة شود.
-
دور کردن
لغتنامه دهخدا
دور کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن و اخراج کردن . (ناظم الاطباء). طرد کردن . طرد. دور ساختن . بفاصله گرفتن واداشتن . ابعاد. (یادداشت مؤلف ). اجناب . ادحاق . (تاج المصادر بیهقی ). ازدیال . تزویل . ازالة. (منتهی الارب ). ازالة. (دهار). ازاحة. (دها...
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....