کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مباشر
لغتنامه دهخدا
مباشر. [ م ُ ش ِ ] (ع ص ) اختیارکننده . (آنندراج ) (غیاث ). || به خود به کاری در شونده . (غیاث ) (آنندراج ). کسی که به خودی خود قیام در کاری کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). متولی کاری به تن خویش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || جماع کننده . (...
-
جستوجو در متن
-
مدود
لغتنامه دهخدا
مدود.[ م ِدْ وَ ] (ع اِ) مباشر. پیشکار. (ناظم الاطباء).
-
نرول
لغتنامه دهخدا
نرول . [ ن َ ] (اِ)کسی که مباشر گرفتن جریمه می باشد. (ناظم الاطباء).
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) قاسم بن محمدبن مباشر. رجوع به قاسم ... شود.
-
تلگرافچی
لغتنامه دهخدا
تلگرافچی . [ ت ِ گ ِ / ت ِ ل ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که مباشر عمل تلگراف باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به تلگراف شود.
-
قاسم واسطی
لغتنامه دهخدا
قاسم واسطی . [ س ِ م ِ س ِ ] (اِخ ) رجوع به قاسم بن محمدبن مباشر شود.
-
اره کش
لغتنامه دهخدا
اره کش . [ اَرْ رَ / رِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب )که چیزها به اره قطع کند. مباشر ارّه . (آنندراج ).
-
بستان کار
لغتنامه دهخدا
بستان کار. [ ب ُ ] (نف مرکب ) باغبان . آنکه مباشر کار باغ ، بستان و بوستان باشد. || صیفی کار.
-
نظارت کردن
لغتنامه دهخدا
نظارت کردن . [ ن َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگریستن . دقت و تأمل کردن در چیزی . پائیدن و مراقبت کردن . رجوع به نظارت شود. || سرکار و مباشر شدن . ناظری کردن .
-
کاراوژول
لغتنامه دهخدا
کاراوژول . [ اَ ] (نف مرکب ) کارافژول . کارفرما و مزدور و خدمتگار. (آنندراج ). پیشکار و گماشته و کارگزار و مباشر و اجیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به کارافژول شود.
-
گابال
لغتنامه دهخدا
گابال . (اِخ ) مباشر انبار گندم که والار شاک به او مزارعی بخشید که بنام او موسوم گردید و بعدها حکومت گابلیئان به اسم او منسوب شده است . (ایران در زمان ساسانیان ص 6).
-
گرد کار گشتن
لغتنامه دهخدا
گرد کار گشتن . [ گ ِ دِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مباشر کاری شدن . (آنندراج ). مرتکب گشتن : شبی گرد آمیغ خوبان مگردکه تن را کنند سست و رخسار زرد .؟ (انجمن آرای ناصری ).
-
رشوت خور
لغتنامه دهخدا
رشوت خور. [ رِش ْ / رُش ْ وَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) کسی که رشوه و پاره می گیرد. (از ناظم الاطباء). رشوت گیر و مباشر آن . (آنندراج ). رشوت خوار. و رجوع به رشوت خوار و رشوت ستان شود.
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) شهاب بن عبدالرحمن ، برادر حکیم زبیدی . وی ناظر و مباشر املاک زبید یمن بسال 742 هَ . ق . بود. (از العقود اللؤلؤیة ج 2 ص 74).