کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبارکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبارکی
لغتنامه دهخدا
مبارکی . [ ] (اِخ ) دهی است بزرگ بر در بردع [ به اران ] و لشکرگاه روسیان آنجا بود آنگاه که بیامدند و بردع بستدند و این مبارکی اول حدیست از شکی . (حدود العالم ).
-
مبارکی
لغتنامه دهخدا
مبارکی . [ م ُ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 540 تن سکنه دارد. ساکنین از طایفه ٔ خوشیه هستند. در دو محل واقع شده و به مبارکی 1 و 2 مشهورند. سکنه ٔ یک 300 تن و سکنه دو 340 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
-
مبارکی
لغتنامه دهخدا
مبارکی . [ م ُ رَ ] (حامص ) برکت و تهنیت و میمنت وسعادت و خوشبختی و پاکی و طهارت و تقدس . (ناظم الاطباء). میمنت . فرخی . فرخندگی . خجستگی . نیک اختری : امیر گفت بسم اﷲ بشادی و مبارکی خرامید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 283). بزیر تخت آمد تا به مبارکی خلعت ...
-
جستوجو در متن
-
خوش شگونی
لغتنامه دهخدا
خوش شگونی . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ] (حامص مرکب ) مبارکی . میمنت . تفأل بخیر. مقابل بدشگونی .
-
تبرک شدن
لغتنامه دهخدا
تبرک شدن . [ ت َ ب َرْرُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کسب میمنت و مبارکی و برکت کردن . (ناظم الاطباء). متبرک گشتن . رجوع به تبرک شود.
-
سعودة
لغتنامه دهخدا
سعودة. [ س ُ دَ ] (ع اِمص ) مبارک و نیک اختری ، خلاف نحوست . (آنندراج ). مبارکی و نیک بختی . خلاف نحوست . (منتهی الارب ).
-
فرخجستگی
لغتنامه دهخدا
فرخجستگی . [ ف َ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) مبارکی . فرخی .خجستگی . میمنت . (یادداشت به خط مؤلف ) : ارجو که فرخی بود و فرخجستگی و ایزد به کار ملک مر او را بود معین . فرخی .رجوع به فرخجسته و خجستگی شود.
-
راوکی
لغتنامه دهخدا
راوکی . [ وَ ] (ص نسبی ) راوک . صاف و پالوده : بگذشت ماه و روز بخیر و مبارکی پر کن قدح ز باده ٔ گلرنگ راوکی .ظهیر فاریابی (از آنندراج ).
-
شریان
لغتنامه دهخدا
شریان . [ ش َرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آنجا غلات و خرما. ساکنان از طایفه ٔ مبارکی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فیروزفالی
لغتنامه دهخدا
فیروزفالی . (حامص مرکب ) مبارکی . میمنت . خوشی . خجستگی . فرخندگی . فال نیک : مخالف شکن شاه پیروزبخت به فیروزفالی درآمد به تخت . نظامی .به پایان شد این داستان دری به فیروزفالی و نیک اختری .نظامی .
-
معطری
لغتنامه دهخدا
معطری . [ م ُ ع َطْ طَ ] (حامص ) بویایی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معطر بودن . خوشبویی : شعله ٔ برق و روز نو عزتش از مبارکی قله ٔ برف و صبحدم شیبتش از معطری . خاقانی .و رجوع به معطر شود.
-
انتیپاتریس
لغتنامه دهخدا
انتیپاتریس . [ ] (اِخ ) (یعنی برای پدرش ) و آن شهری است که هیرودیس کبیر بنا نموده ، محض مبارکی آنرا به اسم پدر خودانتیپاتر نامید و در راه اورشلیم و قیصریه واقع بود. (از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به همین کتاب شود.
-
میمنت
لغتنامه دهخدا
میمنت . [ م َ م َ ن َ ] (ع اِمص ) میمنة. برکت . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (فرهنگ نظام ).سعادت . (ناظم الاطباء) (غیاث ). نیک بختی . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). بختیاری . (ناظم الاطباء). شگون نیک .(فرهنگ نظام ). مبارکی . فرخندگی . خجستگی . نعمت . خوش آغ...
-
فرخندگی
لغتنامه دهخدا
فرخندگی . [ ف َ خ ُ دَ / دِ ] (حامص ) یمن . میمنت . فرخی . مبارکی . خجستگی . (یادداشت به خط مؤلف ). خجستگی و میمونی . (آنندراج ) : بزرگی و شاهی و فرخندگی توانایی و فر و زیبندگی . دقیقی .به فرخندگی شاه فیروزبخت یکی روز برشد به فیروزه تخت .نظامی .