کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماکول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماکول
لغتنامه دهخدا
ماکول . (ص ) گلوبنده و مردی قوی اندام و کارکن باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316). به معنی شکم خواره و پرخور هم آمده است . (برهان ) (از ناظم الاطباء) : قلیه کردم زود و آوردمش پیش تا بخوردند آن دو ماکول نهنگ .علی قرط (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316).|| ...
-
واژههای مشابه
-
مأکول
لغتنامه دهخدا
مأکول . [ م َءْ ] (ع ص ) خورده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث ) (از اقرب الموارد) : فجعلهم کعصف مأکول . (قرآن 5/105).جمله عالم آکل و مأکول دان باقیان را قاتل و مقتول دان . مولوی .زانکه تو هم لقمه ای هم لقمه خوارآکل و مأکولی ...
-
طین مأکول
لغتنامه دهخدا
طین مأکول . [ ن ِ م َءْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گِلی که بعضی از آدمیان او را بخورند او را به تازی طین مأکول گویند. خاصیت او آنست که مزاج را تباه کند، در قصبات جگر سده ها پدید آید و دهانه ٔمعده را تسکین کند. و قوت و فساد طعام غلیظ را دفع کند و غثی...
-
جستوجو در متن
-
تمت
لغتنامه دهخدا
تمت . [ ت َ ] (ع اِ) روییدگی است و بر آن غیر مأکول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). روییدگی که برش مأکول نیست . (ناظم الاطباء).
-
مالول
لغتنامه دهخدا
مالول . (ص ) کلوبنده را گویند وآن غلامی باشد که به مرتبه ٔ بزرگی رسیده باشد، چه کلو به معنی بزرگ است . (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به ماکول شود. || شکم پرست و جوعی را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). پرخور و شکم پرست . (ناظم الاطباء). به معنی شکم بنده...
-
طار
لغتنامه دهخدا
طار. (اِ) نوعی از ماهی است که در خلیج فارس صید کنند و مأکول اللحم است .
-
قابل اکل
لغتنامه دهخدا
قابل اکل . [ ب ِ ل ِ اَ] (ص مرکب ) خوردنی . هر چیز که خورده شود. مأکول .
-
فلوغیون
لغتنامه دهخدا
فلوغیون . [ ] (معرب ، اِ) به رومی طین مأکول است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فیسابلوس
لغتنامه دهخدا
فیسابلوس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی نوعی از لبلاب مأکول است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
لت
لغتنامه دهخدا
لت . [ ل ُ ] (اِ) نوعی ماهی مأکول مخصوص آب شیرین ، از خانواده ٔ گادیده .
-
انگبان
لغتنامه دهخدا
انگبان . [ اَ گ ُ ] (اِ)ریشه ای که دارای علفی است مأکول . (ناظم الاطباء).
-
مأکولات
لغتنامه دهخدا
مأکولات . [ م َءْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مأکولة (مؤنث مأکول ). خوردنیها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خوردنیها و چیزهای قابل خوردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مأکول و مأکولة شود.
-
کویه
لغتنامه دهخدا
کویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) گیاهی باشد شیرین که مردمان خورند. (برهان )(آنندراج ). گیاهی شیرین و مأکول . (ناظم الاطباء).