کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماک
لغتنامه دهخدا
ماک . (اِ) به لغت مردم طهران ، فله و شیر حیوان تازه زاییده و آغوز و هرس و هرش . (ناظم الاطباء). ماک یا شیر ماک . آغوز. فله . لبا. زِهَک .شیر نخستین نوزاییدگان از گاو و میش و امثال آنها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به آغوز شود.
-
ماک
لغتنامه دهخدا
ماک . (اِ) دارو است در هندوستان . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 302) : گروه ورا تیشه بر خاک بوددرختان لک وکشتشان ماک بود. اسدی (از لغت فرس ایضاً). || اتباع است چنانکه گویی خاک و ماک . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 302) : تا به خاک اندرت نگرداندخاک و ماک از تو بر...
-
ماک
لغتنامه دهخدا
ماک . (اِ) ماکیان . دجاج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چند بار خواستم که فرزندان تو فراهم آورم همچون ماکی که بچگان خود را زیر بال خود گرد کند آن را نخواستید. (دیاتسارون ص 270، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
ماک -ماهون
لغتنامه دهخدا
ماک -ماهون . [ هَُ ] (اِخ ) (پاتریس کنت دو) دوک ماژانتا و مارشال فرانسوی که در سولی متولد شد (1808-1893م .) و در جنگهای کریمه با تصرف مالاکوف و در ایتالیا در فتح ماژانتا لیاقت خود را آشکارا ساخت . در سالهای 1864-1870 فرمانروای کل الجزایر بود. در سال ...
-
ماک آرتور
لغتنامه دهخدا
ماک آرتور. (اِخ ) دوگلاس . ژنرال آمریکائی (1880-1964م .) که در سال 1942 در شکست فیلیپین مشهور شد و در سال 1945 ژاپن را در اقیانوس آرام مغلوب ساخت و از سال 1950 تا 1951م . فرمانده ٔ نیروی سازمان ملل متحد در جنگ کره بود. (از لاروس ).
-
ژوستن ماک کارتی
لغتنامه دهخدا
ژوستن ماک کارتی . [ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از مترجمین غزلیات حافظ.
-
خاک و ماک
لغتنامه دهخدا
خاک و ماک . [ ک ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خاک : تا بخاک اندرت نگرداندخاک و ماک از تو بر ندارد کار.رودکی .
-
واژههای همآوا
-
معک
لغتنامه دهخدا
معک . [ م َ ] (ع مص ) در خاک مالیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). در خاک مالیدن چیزی را، در غیر خاک هم استعمال شود. (از اقرب الموارد). || مالیدن رخت هنگام شستن . (از دزی ج 2 ص 602). || نشان کردن کسی را در جنگ و خصومت . (از منتهی ا...
-
معک
لغتنامه دهخدا
معک . [ م َ ع ِ ] (ع ص ) دیردارنده ٔ حق و وام کسی . || مرد سخت خصومت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد گول و احمق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
معک
لغتنامه دهخدا
معک . [ م ِ ع َک ک ] (ع ص ) مرد سخت خصومت . (منتهی الارب ) (آنندراج )؛ رجل معک ؛ مرد سخت خصومت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرس معک ؛ اسب تازیانه خواه که گاه رود و گاه ایستد تا تازیانه خورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب...
-
جستوجو در متن
-
زییه
لغتنامه دهخدا
زییه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) ماک . در دیلمان و گیلان شیر گاوی است که تازه زائیده باشد، معمولاً تا سه یا چهار روز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
آغوز
لغتنامه دهخدا
آغوز. [ غو / غُزْ ] (اِ) آغُز. شیرِ ماده ٔ نوزائیده . ماک . شیرماک . پَله . پَلّه . فَله . فَلّه . فُرش . فُرشه . زِهَک . گورماست . لبا. کنف .- مثل آغوز ؛ ماستی ستبر.