کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مأق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مأق
لغتنامه دهخدا
مأق . [ م َ ءَ ] (ع اِ) کنج چشم متصل بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوشه ٔ چشم که بطرف بینی است . (آنندراج ). گوشه ٔ چشم که به بینی متصل است و از آنجا اشک از چشم جاری شود. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماق شود.
-
مأق
لغتنامه دهخدا
مأق . [ م َ ءَ ] (ع مص ) هکه زدن کودک در گریستن . مَاءَقَة. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برکنده شدن نفس از گریه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
ماق
لغتنامه دهخدا
ماق . (اِخ ) نام ستاره ای در صورت مراءةالمسلسلة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ماق
لغتنامه دهخدا
ماق . (ع اِ) بیغوله ٔ چشم از سوی بینی . (دهار). کنج چشم متصل بینی یا پیش چشم یا دنباله ٔ آن و در آن لغات است : مأق بالفتح و مؤقی کمعطی و ماقی کقاضی و ماق کمال و موقی ٔ کمحسن و الهمزة بعد القاف و مأقی کمأوی مقصوراً و موق کسوق و اُمق بتقدیم الهمزة ...
-
حسین آباد ماق یان
لغتنامه دهخدا
حسین آباد ماق یان . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج . واقع در 12هزارگزی شمال باختر کامیاران و 2هزارگزی ماویان . ناحیه ای است واقع در دامنه و سردسیر. دارای 71 تن سکنه میباشد. کردی زبانند. از چشمه و رودخانه ٔ آفری...
-
جستوجو در متن
-
امآق
لغتنامه دهخدا
امآق . [ اَم ْ ] (ع اِ) ج ِمؤق و مأق و موق و ماق . جمع دیگر این کلمات آماق است و دو کلمه ٔ اخیر به امواق نیز جمع بسته شود. کنج چشمان و یا دنباله یا کنار آنها که به بینی راه دارد. رجوع به کلمات مذکور و تاج العروس ذیل ماق شود.
-
مأقی
لغتنامه دهخدا
مأقی . [ م َءْ قا ] (ع اِ) کنج درونی چشم متصل به بینی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماق و مأق شود.
-
نواسیر
لغتنامه دهخدا
نواسیر. [ ن َ ] (اِ) ریش کهنه ٔ روان که بیشتر در حوالی ماق چشم و حوالی مقعده و بن دندان پیدا گردد. (ناظم الاطباء).
-
غرب العین
لغتنامه دهخدا
غرب العین . [ غ َ بُل ْع َ ] (ع اِ مرکب ) ناسوری که در ماق انسی چشم حادث می شود. رجوع به غرب شود.
-
آماق
لغتنامه دهخدا
آماق . (ع اِ) ج ِ ماق . گوشه های چشم از سوی بینی .بیغوله های چشم از جانب اِنسی . کنج چشم از درونسو.
-
مؤق
لغتنامه دهخدا
مؤق . [ م ُءْق ْ ] (ع اِ) کنج چشم متصل به بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گوشه ٔ چشم از سوی بینی . ج ، آماق . (مهذب الاسماء). آن کنار چشم که متصل به بینی باشد و کناری را که متصل به صدغ است لحاظ گویند. (ناظم الاطباء). دنباله ٔ چشم و ...
-
ماقی
لغتنامه دهخدا
ماقی . (ع اِ) کنج چشم متصل بینی یا پیش چشم یا دنباله ٔآن . (از منتهی الارب ). کنج درونی چشم متصل به بینی . ج ، مواقی و مآقی . (ناظم الاطباء). گوشه ٔ چشم که به طرف بینی است . (آنندراج ) (غیاث ). و رجوع به ماق شود.
-
الماک
لغتنامه دهخدا
الماک . [ اَ ] (ترکی ، مص ) رشیدی گوید: الماک ، قی باشد و این لغت در نسخه ٔ سروری از شرفنامه نقل شده ، و در «فرهنگ » اکماک بکاف آمده است . (از فرهنگ رشیدی ). امروزه در تداول مردم تبریز اکماق یا اوماق گویند بمعنی دل آشوبی و تهوع ، و بیشک مصدر ترکی است...